۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

جوان معترض به رهبر ایران به طرز مشکوکی در بازداشتگاه سپاه جانباخت

خبرگزاری هرانا – هفته گذشته یک جوان سی ساله به نام "حمید مدملی" که به اتهام توهین به رهبر ایران در تماس با یک شبکه فارسی زبان توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شده بود به طرز مشکوکی در بازداشتگاه نامعلومی جانباخت. بنابه اطلاع گزارشگران هرانا، حمید مدملی اهل محله سرآسیاب شهرستان مسجد سلیمان چندی پیش به دلیل ارتباط با یک شبکه فارسی زبان ماهواره ای و انتقاد به رهبر ایران و رئیس جمهوری توسط اطلاعات سپاه پاسداران در منزل مسکونی اش در تهران بازداشت شد.
ماموران امنیتی سپاه در هنگام مراجعه به منزل این شهروند، با ضرب و شتم شدید وی را به مکان نامعلومی منتقل کردند و پیگیری های خانواده این زندانی با گذشت چندین ماه از زمان بازداشت راه به جایی نبرد.
سر انجام پس از پیگیری های مستمر ماموران اطلاعاتی جسد این جوان را با تدابیر امنیتی در زادگاه اش "مسجد سلیمان" به خاک سپرده و برادر وی را نیز به دلیل شکایت از ارگان مربوطه تهدید کردند.

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

حکم اعدام جعفر کاظمی تایید و اعاده دادرسی توسط دیوان عالی رد شد

نسیم غنوی، وکیل مدافع جعفر کاظمی گفت که حکم اعدام موکلش در دادگاه تجدیدنظر تایید شده و درخواست اعاده دارسی وی نیز توسط شعبه ۳۱ دیوان عالی رد شده است. این حکم توسط دادگاه تجدید نظر شعبه ۳۶ استان تهران به ریاست حجت الاسلام زرگر تایید شده است.
به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، خانم غنوی گفته که موکلش مدتها درزندان انفرادی بوده ولی از اینکه انواع دیگری فشار بر وی یا خانواده‌اش آمده باشد مطلع نیست.
جعفر کاظمی، ۴۶ ساله، لیتوگراف کتب درسی و جزوات دانشگاه امیر کبیر، روز ۲۷ شهریور در میدان هفت تیر دستگیر و به سلول انفرادی بند ۲۰۹ منتقل و پس از ۷۴ روز به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. جعفر کاظمی پیش از این نیز از سال ۱۳۶۰ تا اواخر سال ۱۳۶۹ زندانی بوده است. رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی، طی نامه‌ای از دبیر کل سازمان ملل برای متوقف کردن حکم اعدام همسرش کمک خواسته است. وی ابتدا در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه شده بود.
خانم غنوی پیرامون اتهام موکلش گفت: «جعفر کاظمی، متهم به محاربه از طریق هواداری گروه مجاهدین است اگرچه هیچ یک از بازجویی­ها اتهامات وارده را نپذیرفته است.»
وی افزود: « اتهام محاربه از جمله جرائمی است که قانون‌گذار باید شرایط فقهی را به سبب این‌که ریشه فقهی دارد لحاظ کند؛ از جمله این که اقدام مسلحانه است که اکثر علمای شیعه معتقدند محارب به کسی می گویند که دست به سلاح ببرد. در مورد موکل من این طور نبوده، ایشان صرفا در اجتماعات بعد از انتخابات حضور داشته است و احتمال دارد شعارهایی داده باشد اما به عنوان وکیل معتقد هستم بحث محاربه در مورد ایشان اصلا مصداق پیدا نمی کند.»
نسیم غنوی در خصوص دفاعیات مطرح شده در دادگاه گفت: «متأسفانه نه دادگاه بدوی به دفاعیات ما توجه کرد نه تجدید نظر و دیوان هم همین‌طور؛ و بحث محاربه را در مورد ایشان صادق دانستند.» به گفته وکیل این پرونده، حکم جعفر کاظمی در اجرای احکام است و از نظر قانونی هیچ اقدامی برای نجات جان جعفر کاظمی در حال حاضر، میسر نیست.

۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

فعال سیاسی و دانشجویی به چهارسال حبس محکوم شد

محکومیت امیرحسین فتوحی به چهارسال حبس تعزیری
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، امیرحسین فتوحی، فعال سیاسی و دانشجویی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به قضاوت صلواتی به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد.
دادگاه انقلاب، فتوحی را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به سه سال و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس و مجموعا به چهار سال حبس تعزیری محکوم کرده است.
دادگاه این فعال دانشجویی در ۲۶ مرداد سال جاری برگزار و در تاریخ هشتم شهریور حکم چهار سال حبس ابلاغ شد. فتوحی، ۲۱ بهمن سال گذشته بازداشت شده و با تودیع وثیقه آزاد شده بود.
این فعال سیاسی، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان و مسئول ستاد شهروند آزاد مهدی کروبی در استان هرمزگان در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بود.

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

تأیید حکم اعدام یک شهروند کرد در مهاباد

براساس گزارشهای رسیده به آژانس خبری موکریان ،حکم اعدام حبیب ا... گلپری پور زندانی کرد محکوم به اعدام ، توسط دیوان عالی کشور تأیید گردید.

به گفته منابع آژانس ،این حکم طی چند روز گذشته در دادگاه به حبیب الله گلپری پور شهروند سنندجی که هم اکنون در زندان مهاباد بسر می برد ابلاغ شده است.
گفتنی است نامبرده که مدت طولانی را در بازداشتگاههای سنندج و مهاباد سپری نموده است ؛ پیشتر به اتهام محاربه از طریق عضویت در یک حزب مخالف نظام به استناد مواد 186 و 190 قانون مجازات اسلامی توسط دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم شده بود که این حکم در دیوان عالی کشور تأیید گردید.

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

صدورحکم اعدام برای دوبرادر به اتهام جاسوسی


به گزارشهای موجود، دو برادر به نامهای البرز و حمید قاسمی به جرم جاسوسی محکوم به اعدام شده اند. بنا به گفته منابع اگاه البرز قاسمی ناخدا یکم و فرمانده یگان آموزش رشت، پس از احضار از سوی سازمان حفاظت اطلاعات ارتش در دوسال پیش از این هرگز به منزل باز نگشت. البرز قاسمی، بنا به نوشته یی که از او به جا مانده، در اثر شدت شکنجه، بینایی و تکلم خود را از دست داد و سرانجام در زندان درگذشت. برادر او حمید قاسمی که دارای تابعیت دو گانه ایرانی، کانادایی است برای پیگیری وضعیت البرز به نهادهای امنیتی و قضایی مراجعه کرد که او نیز به جرم جاسوسی بازداشت و به مجازات اعدام محکوم شد. بنا به گفته یکی از شاهدان، متن یک ایمیل، تنها دلیل صدور حکم اعدام البرز و حمیدقاسمی بوده است.
**************
صدورحکم اعدام برای دوبرادر به اتهام جاسوسی-وکیل: پاپوش است هیچ مدرکی وجودندارد
پروین قاسمی، خواهر حمید قاسمی، در مصاحبه با کمپین بین المللی حقوق بشر از صدور حکم اعدام برادرش خبر داد. مطابق گفته های وکیل این پرونده گیتی پورفاضل و پروین قاسمی خواهر متهمین که با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران به تفصیل صحبت کردند ماجرای دستگیری به کپی ای میلی برمی گردد که مسوولین قضایی ادعا می کنند البرز قاسمی برای برادر دیگرش حمیدقاسمی، که در زمان ارسال ای میل درکشورکانادا اقامت داشته، فرستاده و طی آن اطلاعات طبقه بندی شده را برای وی ارسال کرده و وی نیز اطلاعات یاد شده را در اختیار سازمان مجاهدین قرار داده است. متهمین، خواهر آنها و وکیل پرونده صحت چنین ای میلی واساسا انتقال اطلاعاتی از این دست را مخدوش وغیرواقعی می دانند. وکیل پرونده همچنین معتقد است که حکم صادر شده به این دلیل است که «متاسفانه در حال حاضر آن قدر سطح دانش در قوه قضاییه پایین است که اصلا تحلیل قضایی نمی کنند.»
پس از دستگیری البرز قاسمی، برادرش حمید که متولد سال ۱۳۴۶ و تبعه کاناداست برای پیگیری وضعیت پرونده برادرش به ایران سفر می کند. اما خود او نیز در تاریخ ۸ خرداد ۸۸ بازداشت می شود. او مدت ۱۸ ماه را در سلول انفرادی می گذراند و هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شود. به گفته خواهر این دو برادر « حکم البرزوحمید قاسمی به اتهمام همکاری با منافقین با علم قاضی صادر می شود.» پروین قاسمی به کمپین درخصوص مستنداتی که در پرونده وجو دارد که اعدام را برای این دو برادر به همراه آورد گفت: « برادران من هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشته و ندارند، تنها چیزی که در پرونده آن­ها دیده شده، یک صفحه جعلی ایمیل است که حتی شکل ظاهری ایمیل را هم ندارد و به این عنوان که حمید از البرز درخواست اطلاعات کرده است.»
پروین قاسمی همچنین به کمپین گفت پیش از این برادر دیگرش البرز قاسمی در زندان اوین در پی فشار حفاظت اطلاعات ارتش برای نوشتن توبه نامه در تاریخ ۲۹ دی ماه سال گذشته به علت نامعلومی خون ریزی معده می کند و بینایی و قدرت تکلمش را از دست می­دهد و پزشک اوین معتقد بوده است وی تمارض می کند و در ۲۹ دی ماه ۱۳۸۸ در حالی که حکم اعدامش در شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب تنها با استناد به علم قاضی – آقای قمی زاده -صادر شده بوده، فوت می کند. این در حالی است که یک ماه بعد از دستگیری وی ارتش از خود ردصلاحیت می کند و پرونده را به دادگاه انقلاب ارجاع می دهد. خواهر این زندانی به کمیپن بین المللی حقوق بشر گفت:« در صورت لزوم دست نوشته های البرز را که حاکی از رفتار خشونت آمیز مأموران زندان با وی بوده است منتشر خواهد کرد.»
گیتی پورفاضل وکیل این پرونده به کمپین بین المللی حقوق بشر گفت که هیچ مدرکی که بتواند ادعاهای مقامات قضایی را مبنی بر ارسال اطلاعات محرمانه و درنهایت مقصر بودن موکلانش ثابت کند در پرونده وجود ندارد. وی همچنین به مرگ بسیار مبهم یکی از موکلانش یعنی البرز قاسمی در زندان اشاره کرد. وکیل برادران قاسمی درخصوص مدارکی که در پرونده موجود است و براساس آن دو برادر به اعدام محکوم شده اند به کمپین گفت: « تمام پرونده حول یک ایمیل می چرخد که می گویند از طرف برادر کوچک تر( یعنی)حمید برای البرز آمده است. این برگه یک ورق کاغذ A4 است که بر اساس آن گفتند این دو برادر اطلاعات را به بیرون از ایران منتقل می کردند. با توجه به این که اصولا وقتی چنین تهمتی زده می شود باید مشخص شود، چه نوع اطلاعاتی بیرون داده می شود، چون اقای البرز قاسمی چند سال بوده که بازنشسته بوده است، بنابراین دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده نداشته، اگر اطلاعاتی باشد که این ها می گویند به خارج داده شده باید مشخص شود چه نوع اطلاعاتی است، از نظر فنی وقتی شما در اینترنت یک کشتی ارتشی یک ناوبر این ها را سرچ می کنی که چه مشخصاتی دارند این اطلاعات را اینترنت هم به شما می دهد مگر این که کسی به یک اطلاعات بسیار بسیار محرمانه ای دسترسی داشته باشد که آن هم یک افسر ساده ای که فقط کار آموزش داشته به افسران جوان نمی تواند به اطلاعات محرمانه دسترسی داشته باشد؛ چون کتاب هایی که آن دارد تدریس می کند مطالبی که بازگو می کند در کتاب ها هست. وقتی به یک نفر تهمت جاسوسی می زنند باید ثابت شود.»
به گفته پروین قاسمی، برادرش البرز فرمانده آموزش نیروی دریایی رشت متولد ۱۳۳۷ با بیست ونه سال سابقه کار در نیروی دریایی در پی فشار حفاظت اطلاعات ارتش بازنشسته می­شود:«البرز مهندس مکانیک و از سال ۸۳ به بعد ناخدا یکم بوده و پست های سرتیپی و امیری دریافت کرده است.. وی مولف ۲۵ جلد کتاب فنی و تعدادی ترجمه است که در دانشگاه­های نیروی دریایی تدریس می شده است. وی در پی احضار حفاظت اطلاعات ارتش بازداشت می شود.»
پروین قاسمی درمصاحبه خود با کمپین تاکید کرد: « برادران من هرگز اتهامشان را نپذیرفتند و یک قاضی در جایگاهی نشسته که باید خیلی عادل باشد برای این که جان دو نفر را بگیرند و به حیاتش خاتمه بدهند باید پیش خودش یک لحظه فکر کند و مدارک و اسناد را کنار هم بگذارد. من در تمام دادگاه­ها هم گفتم مگر ممکن است دو برادر جاسوس باشند یک برادر را بگیرند و دیگری در دهان شیر برود. اگر این حرف را به یک بچه ۷ ساله عقب افتاده ذهنی بگوییم می خندد.»
گیتی پورفاضل وکیل دو برادر به کمپین گفت: « … این فرماندهی بوده که می دانید آیا چه قدر تقدیر نامه داشته؟ چه طور ممکن است یک نفر سال ها فرمانده باشد در کادر آموزش باشد و حراست متوجه نشود اطلاعاتی بیرون می دهد یا نه؟» خانم پورفاضل گفت که این پرونده پاپوش سازی است: « به نظر من این یک پاپوش بوده؛ زیرا ما بارها تقاضا کردیم این ایمیل را بررسی کنند، چرا نکردند؟ همیشه این شبهه برای ما هست؟ چرا قاضی روی مساله ای واهی حکم صادر کرد یا طرز اقرار گرفتن به طوری که ۴ صبح یک نفر را ببرند بازجویی کنند در حالی که گیج خواب است و می خواهد زودترهر چیزی را که می خواهند امضا کند که زودتر خلاص شود. باید در حالت اعتدال اقرار گرفته شود که اعتبار استناد داشته باشد اقراری که با وسایل گوناگون با زور و تهدید باشد که این اقرار قابلیت استناد ندارد. اگر برادر کوچکترجاسوس بود که وقتی برادر بزرگ تر دستگیر می شد دنبال پیگری کارش نمی رفت. این نشان می دهد که این ها ریگی به کفششان نبوده است.»
پروین قاسمی با گلایه از وضعیت رسیدگی به این پرونده و ضمن ابراز ناراضایتی از عدم رسیدگی مراجع قضایی پس از درخواست خانواده قاسمی مبنی بر کارشناسی صفحه ایمل موجود در پرونده و این که برادرانش تا ۸ ماه اجازه داشتن وکیل نداشتند به کمپین گفت: «سوال ما این است که اگر شما اطلاعاتی داشتید که این­ها اطلاعاتی را رد و بدل می­کنند چرا مدرک دیگری ارائه نکردید؟چرا همان یک صفحه کاغذ در پرونده دیده شده است؟ این ای‌میل مربوط به سال ۸۳ است. ازسال ۸۳ تا ۸۵ البرز در ارتش بوده و دو درجه سرتیپی و امیری گرفته. یعنی حفاظت اطلاعات در دو مرحله صلاحیت امنیتی ایشان را چک کرده است. بعد از ۲۹ سال خدمت صادقانه برادرم به دولت جمهوری اسلامی بی گناهی اش را ثابت می­‌کند. بارها تشویق نامه­‌هایی از فرماندهان ارتش داشته است.»
پروین قاسمی درخصوص مرگ یکی از دوبرادرش که درزندان بودند به کمپین گفت که بعد از وخیم شدن وضعیت جسمی البرز قاسمی او را ۴ روز در بخش اورژانس بیمارستان شهدای تجریش نگهداری می کنند درحالی که به گفته او از نظر قانونی نگهداری بیمار بیش از ۴ ساعت غیر قانونی است. او درخصوص حواشی مرگ برادرش به کمپین گفت: « خبر فوت البرز را در زندان به حمید دادند و ما از طرف حمید مطلع شدیم و تا کنون پزشکی قانونی دلیل قطعی فوت را اعلام نکرده است.»
گیتی پورفاضل به کمپین گفت که این برعهده قوه قضاییه است که ادعای خود را ثابت کند نه متهم: « مشکل ما وکلا این است که ما با کسانی سرو کار داریم که وقتی به کسی تهمت می زنند در پس ذهن شان فکر می کنند این تهمت کاملا درست و جا افتاده است و مطابق آن باید حکم دهند، در کنارش تفحصی نمی کنند. از نظر قضایی تحلیل نمی کنند که آیا این اتهاماتی که وارد شده قابل اثبات هست یا نه. چون کسی که اتهام می زند باید ادعا را ثابت کند در حقوق ما مثلی هست که می گوید:”البیّنه علی المدعا” کسی که ادعا می کند باید ثابت کند.»
وی با زیرسوال بردن کارشناسی انجام شده روی ای میل مورد نظر به کمپین گفت: « دادستانی کیفر خواست صادر کرد، روی آن کیفر خواست ما بارها از مراحل ابتدایی تا مرحله دیوان عالی کشور تقاضای کارشناس کردیم که ببینند این ایمل می تواند یک ایمیل واقعی باشد، چون وقتی پرینت از ایمیل می گیرند مشخص است در چه تاریخی آمده، از کدوم سرور است ضمن این که اصلا در ایمیل هایی که از طرف برادر کوچک تر به برادر بزرگ تر می آمده، قاسمی با دو حرف “اس” نوشته می شده، در حالی که در ایمیل داخل پرونده با یک “اس”آمده است، اگر لایحه نوشته شده را هر قاضی ای عمیق بخواند متوجه می شود درد ما کجاست؟»
خانم پورفاضل با اشاره به اینکه هم اکنون پرونده حمید قاسمی به کمیسیون عفو رفته است به کمپین گفت: « در این پرونده برادر بزرگ تر را اصلا متوجه نشدیم چه طور حالش به هم خورده و چشم هایش نابینا شد و ظرف ۲۴ روز از بین رفت. برادر کوچک تر هم در بند است حکم اعدام برایش صادر شده البته تقاضای عفو برایش کردیم. پرونده به کمیسیون عفو رفته، البته چون پرونده را خود ارتش تشکیل داده بوده، موافقت کرده با یک درجه عفو باید منتظر بمانیم تا بعد از ماه رمضان امیدواریم یک درجه تخفیف شامل حالش شود تا بعد ببینیم با مقامات قضایی چه طور می توانیم کنار بیاییم که این پرونده را مجددا بررسی کنند. بعد از صدور حکم، تقاضای اعاده دادرسی کردم از دیوان عالی کشور، ولی بعد از چند ماه موافقت نشد.»
خانم قاسمی درخصوص خانواده برادرش گفت: « …برای همسر برادرم که ایتالیایی الاصل است غیر قابل درک است که چه طور در مملکتی فردی بدون سند و مدرک محکوم به اعدام می شود.» او وضعیت جسمی همسر برادرش را نامطلوب گزارش کرد و گفت در اثر فشار عصبی دست راستش از کار افتاده، دچار افسردگی شده و از نظر مالی هم دچار مشکل شده است.»

۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

حکم اعدام برای یک زندانی زن

"فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" گزارش می‌دهند که فرح (المیرا) واضحان به اعدام، جریمه نقدی و دو سال زندان محکوم شده است. این نخستین حکم اعدام برای یک زن در پرونده‌ها و دستگیری‌های پس از انتخابات به شمار می‌رود.

خانم واضحان روز عاشورا در منزل و به همراه دو فرزند خود دستگیر شده و مدت یک‌ماه در انفرادی بازداشتگاه‌های وزارت اطلاعات به‌سر برده است. وی پس از اعتراف تلویزیونی به انفرادی بند ۲۰۹ اوین انتقال یافته و در حال حاضر در بند زنان زندان اوین نگاهداری می‌شود. گفته می‌شود که فرزندان خانم واضحان نیز مدتی در سلول انفرادی بوده و مجبور به اعتراف علیه مادر خود شده‌اند.
تهیه عکس و فیلم از اعتراضات مردم و داشتن ارتباط با سازمان مجاهدین خلق از جمله اتهامات وزارت اطلاعات به فرح واضحان است. دایی خانم واضحان در دهه شصت اعدام شده و برخی اعضای خانواده آنها از جمله خواهر او نیز در این دهه دستگیر و زندانی شده‌اند. "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" خبر داده‌اند که خانواده و وکیل خانم واضحان به حکم صادره اعتراض کرده‌اند

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

شکنجه یک نوجوان 17 ساله توسط اطلاعات سپاه

نیروهای امنیتی اطلاعات سپاه پاسداران در روز 11 آبان ماه سال 88 یک نوجوان 17 ساله به نام علی نیکنام را پس از بازداشت تحت شکنجه قرار دادند.
علی نیکنام نوجوان 17 ساله معترض به نتیجه انتخابات سال 88 که به اتهام حمل و نگهداری اعلامیه های ضد دولتی توسط اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت شد، شکنجه های متحمل شده را به گزارشگر هرانا چنین شرح داد: عصر روز دوشنبه یازده آبان ماه سال 1388 در حالیکه تعدادی اطلاعیه فراخوان راهپیمایی 13 آبان در اختیار داشتم به همراه یکی از دوستان نزدیکم به نام {.....} از من خواست تا با هم اطلاعیه مذکور را پخش کنیم ، بمحض خروج از منزل واقع در خیابان تخت طاووس بعد از چهارراه سهروردی بن بست حکمی، نامبرده اطلاعیه ها را ازمن گرفت و به اتفاق تا سرکوچه رفتیم و پس از رسیدن به ابتدای کوچه به بهانه بستن بند کفش خود اطلاعیه ها را به من برگرداند و بلافاصله مامورین اطلاعات سپاه که این فرد به ظاهر دوست قبلا با آنان هماهنگ کرده بود مرا دستگیر و با اتومبیل پراید ضمن وارد آوردن شوک الکتریکی مستمرو ضرب وشتم و فحاشی بسیار زننده و زشت در اتومبیل به پایگاهی در حوالی میدان حلال احمر برده {البته بعدا متوجه شدیم که مرا به این محل بردند } و شروع به بازجویی تحت شکنجه فراوان جسمی و روحی نمودند بطوریکه محل عمل کیست موئی در انتهای ستون فقرات که بیش از یکسال از آن سپری شده و هنوز بطور کامل جوش نخورده بود باز و آثار شوک های الکتریکی در پهلو ، کتف و ناحیه شکم تا مدتی کاملا مشهود بود و پس از آزادی چند روز به هنگام تخلیه روده و مثانه خون از من دفع می شد.
سپس مرا به پلیس امنیت میدان نیلوفر منتقل و پس از دو روز بازداشت و بازجویی های مکرر و دوبار اعزام به دادگاه انقلاب واقع در خیابان معلم و محاکمه توسط قاضی بازپرسی و باتوصیه های که انجام شد با قید کفالت آزاد و در روز 88/12/22 نیز جلسه دادگاه برگزار و این بار نیز براساس توصیه های بعمل آمده و مشمول رافت اسلامی شدم و حکم به یکسال حبس تعلیقی تبدیل به جزای نقدی به میزان سه میلیون ریال شد.

۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

تائید حکم اعدام جعفرکاظمی ، یکی از متهمان پس از انتخابات

نسیم غنوی: حکم اعدام یکی از متهمان پس از انتخابات تایید واعاده دادرسی نیز توسط دیوان عالی رد شد
نسیم غنوی به کمپین بین المللی حقوق بشر درایران گفت که حکم اعدام موکلش جعفرکاظمی در دادگاه تجدیدنظر تایید شده و درخواست اعاده دارسی وی نیز توسط شعبه ۳۱ دیوان عالی رد شده است. این حکم توسط دادگاه تجدید نظر شعبه ۳۶ استان تهران به ریاست حجت الاسلام زرگر تایید شده است.
خانم غنوی گفت که موکلش مدتها درزندان انفرادی بوده ولی از اینکه انواع دیگری فشار بر وی یا خانواده اش آمده باشد مطلع نیست.
جعفر کاظمی، ۴۶ ساله، لیتوگراف کتب درسی و جزوات دانشگاه امیر کبیر، روز ۲۷ شهریور در میدان هفت تیر دستگیر و به سلول انفرادی بند ۲۰۹ منتقل و پس از ۷۴ روز به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. جعفر کاظمی پیش از این نیز از سال ۱۳۶۰ تا اواخر سال ۱۳۶۹ زندانی بوده است. رودابه اکبری،همسر جعفر کاظمی، طی نامه‌ای از دبیر کل سازمان ملل برای متوقف کردن حکم اعدام همسرش کمک خواسته است. وی ابتدا در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه شده بود.
خانم غنوی پیرامون اتهام موکل اش گفت: «جعفر کاظمی، متهم به محاربه از طریق هواداری گروه مجاهدین است اگرچه هیچ یک از بازجویی­ها اتهامات وارده را نپذیرفته است.»
وی افزود: « اتهام محاربه از جمله جرائمی است که قانونگذار باید شرایط فقهی را به سبب این که ریشه فقهی دارد لحاظ کند؛ از جمله این که اقدام مسلحانه هست که اکثر علمای شیعه معتقدند محارب به کسی می گویند که دست به سلاح ببرد. در مورد موکل من این طور نبوده، ایشان صرفا در اجتماعات بعد از انتخابات حضور داشته است و احتمال دارد شعارهایی داده باشد اما به عنوان وکیل معتقد هستم بحث محاربه در مورد ایشان اصلا مصداق پیدا نمی کند.»
نسیم غنوی در خصوص دفاعیات مطرح شده در دادگاه گفت: «متأسفانه نه دادگاه بدوی به دفاعیات ما توجه کرد نه تجدید نظر و دیوان هم همین طور و بحث محاربه را در مورد ایشان صادق دانستند.» به گفته وکیل این پرونده، حکم جعفر کاظمی در اجرای احکام است و از نظر قانونی هیچ اقدامی برای نجات جان جعفر کاظمی در حال حاضر، میسری نیست.»

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

هانیه فرشی بجرم حضور در فیس بوک به اوین ربوده شد

هانیه 28 ساله را 10 روز است بجرم حضور در شبکه اجتماعی فیس بوک دستگیر نموده و به اوین برده اند
به گزارش خبرگزاری حقوق بشر ایران، رهانا، ماموران امنیتی در تاریخ یکشنبه ۲۷ تیر ماه ۱۳۸۹ ساعت شش صبح به منزل هانیه فرشی شتربان وارد شده و وی را بازداشت می‌کنند.
ماموران امنیتی بعد از تفتیش منزل ، هانیه را بازداشت کرده و کامپیوتر، تلفن و وسائل شخصی وی را ضبط می‌کنند. وی در ابتدا به بازداشتگاه اطلاعات تبریز منتقل شده و سپس به زندان اوین منتقل می‌شود.
به این شهروند تبریزی اتهاماتی چون «اهانت به مقدسات، ارتباط با بیگانه» زده‌اند که گفته می‌شود بر مبنای فیسبوک ایشان است.
از وضعیت وی در حال حاضر اطلاعاتی در دست نیست و اجازه تماس با وی به خانواده‌اش داده نمی‌شود.
تنها جرم هانیه حضور در فیس بوک است.

اعتصاب غذای حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی در بند دو الف

حسین رونقی ،وبلاگ نویس اعتصاب غذا کرد. وی که از ۲۲ آذر ماه سال گذشته دستگیر شده ،همچنان در بند ۲ الف سپاه در سلول انفرادی به سر می برد.

به گزارش خبرنگار کلمه، وی در اعتراض به نگهداری طولانی مدتش در سلول انفرادی و همچنین فشار برای مصاحبه تلویزیونی دست به اعتصاب غذا زد ه است .
زلیخا موسوی مادر حسین رونقی نیز در این باره تاکید کرده است :” حسین تحت فشارهای شدید برای اعتراف تلویزیونی قرار دارد .”
او همچنین از نگه داشتن فرزندش در سلول انفرادی به مدت هشت ماه ابراز نگرانی می کند و می پرسد چرا باید فرزندش این همه وقت بلاتکلیف در بند ۲ الف سپاه زندان اوین نگهداری شود .
مادر رونقی که برای ملاقات با فرزندش و پی گیری پرونده او از شهرستان ملکان به تهران رفت و آمد می کند اضافه کرد :حسین زنگ زد و گفت که «شب چشمانم را بستند و گفتند باید مصاحبه کنی. من واقعا نگران او هستم.
پسرم همچنان برای مصاحبه تلویزیونی تحت فشار است. من واقعا نمیدانم چکاری باید انجام دهم. به همه نامه نوشته ایم از رئیس قوه قضائیه تا دادستان و… همه جا رفته ایم اما حسین همچنان تحت فشار است .»

جمعی از مسیحیان در مشهد بازداشت شدند

جمعی از مسیحیان ساكن مشهد در یك برنامه ریزی از پیش تعیین شده توسط نیروهای امنیتی اطلاعات مشهد بازداشت شدند كه از سرنوشت دو تن از آنان تاكنون خبری در دست نیست.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، از شهرستان مشهد مركز استان خراسان رضوی ، در روز پنج شنبه ۱۷ تیرماه تعداد ۱۵ تن از نوكیشان مسیحی آن شهر كه در حال عزیمت به شهرستان بجنورد از توابع استان به منظور دیدار و مشاركت با برخی مسیحیان آن شهر بودند در یك برنامه ریزی از پیش تعیین شده توسط نیروهای امنیتی اداره كل اطلاعات خراسان بازداشت شدند .
به گفته منابع مطلع، گویا ماموران اطلاعات در مورد این سفر از قبل آگاه بوده اند بطوری كه وقتی این افراد در یك اتوبوس سوار شدند و حركت كردند ، دقایقی بعد در بین راه ماموران امنیتی ضمن دستور توقف به راننده اتوبوس كلیه سرنشینان مسیحی آنرا كه از قبل شناسایی كرده بودند را بازداشت نمودند.
این گزارش همچنین می افزاید، كلیه این ۱۵ نفر پس از دستگیری به بازداشتگاه اداره كل اطلاعات خراسان منتقل میشوند . در آنجا به بطور مداوم و به مدت یك هفته تحت بازجوئی شدیدی بوده اند و فشار زیادی به آنها وارد شده است . پس از گذشت یك هفته سرانجام ۱۳نفر از آنان با امضای تعهد نامه و سایر فرمهائی كه در اینگونه موارد به اجبار باید آنها را امضاء كنند بطور موقت آزاد میشوند .
۲نفر دیگر از بازداشت شدگان مسیحی به اسامی رضا ( استیفان) ۴۸ ساله و احسان بهروز ۲۳ ساله كه حاضر به امضای تعهد نامه و فرمهای مذكور نشدند همچنان در بازداشت باقی مانده اند .
گزارشات حاكی از آن است كه "احسان بهروز" در همان روز بازداشت حوالی ساعت ۸ شب بهمراه سه تن از ماموران اطلاعات به محل سكونتش در خیابان نخ ریسی مشهد مراجعه میكنند و ماموران امنیتی پس از بازرسی و تفتیش منزل وی كلیه لوازم شخصی ، كامپیوتر ، كتب و نشریات ایشان را ضبط و با خود می برند. از زمانی كه آقای بهروز به همراه ماموران و وسایل ضبط شده از منزل خارج شده است خانواده وی تا كنون اطلاع دقیقی از آنچه بر او گذشته است ندارند . در طی این مدت او فقط دوبار در تماسهای تلفنی كوتاهی كه با خانواده اش گرفته است اعلام كرده كه سالم میباشد . احسان بهروز دانشجو و از اعضای كلیساهای خانگی مشهد میباشد .
این منابع گزارش دادند كه رضا ( استیفان ) متاهل و دارای ۲ فرزند می باشد و خانواده های این بازداشت شدگان مسیحی به شدت نگران وضعیت آنها هستند . این در حالی است كه گفته می شود هر دو آنان همچنان در بازداشتگاه اطلاعات مشهد بسر می برند و برای آنان در شعبه ۹۰۱ دادگاه انقلاب واقع در خیابان كوهسنگی تشكیل پرونده شده است . تاكنون هیچ گونه خبری از تفهیم اتهام و انتخاب وكیل برای آنان نیست و مشخص نشده تا چه زمانی باید در بازداشت و بلا تكلیفی بسر ببرند .
این بازداشت ها و فشار ها بر مسیحیان در مشهد در حالی صورت میگیرد كه "علی گلچین" زندانی مسیحی ساكن ورامین كه همچنان پس از گذشت قریب ۸۰ روز در زندان انفرادی اوین بسر می برد.
لازم به ذكر است بازداشت شدگان مسیحی در سالجاری كه عموما از نومسیحیان هستند و تاكنون بطور موقت در شهرهای مختلف كشور تا زمان تشكیل دادگاه با وثیقه آزاد شده اند، همچنان در انتظار روز محاكمه بسر می برند .

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

تیتر اول روزنامه های اوائل انقلاب 57

۱۹ مورد اجرای حکم اعدام در تیر ماه ۱۳۸۹

در تیر ماه ۱۳۸۸ اجرای حکم اعدام در خصوص شهروندان ایران با عناوین اتهامی و مجرمانه‌ مختلف اجرا شد و بر این
اساس ۱۹ تن اعدام شدند
بر اساس اطلاعات و اخبار موجود در تیر ماه ۱۳۸۹ در زندان‌ها و شهرهای مختلف ایران ۱۹ تن از شهروندان با اجرای حکم اعدام روبرو شدند.
به گزارش «رهانا» سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران» در میان ۱۹ اعدام صورت گرفته، نام ۱۸ مرد و یک زن به چشم می‌خورد ۱۶ تن از اعدام شده‌ها با عنوان جرمی «قاچق موارد مخدر» روبرو بوده و به همین دلیل اعدام شده‌اند. محاربه و فساد فی‌الارض عناوین اتهامی و جرمی دیگر اعدام شدگان است.
در ماه گذشته ۴۰ مورد اجرای حکم اعدام در ایران گزارش شده بود.
در تیر ماه سال ۱۳۸۹ علاوه بر اعدام‌هایی که صورت گرفت، خبر از قطع دست ۵ نفر در زندان همدان، به اتهام سرقت، اعتراض‌های مختلفی را به همراه داشت.
هم‌چنین اعتراض‌های بین‌المللی به حکم سنگسار سکینه محمدی در روزهای مختلف این ماه ادامه پیدا کرد.
از دیگر مواردی که با اعتراض مجامع بین‌المللی در تیرماه روبه‌رو شد، خبر اعدام قریب‌الوقوع محمدرضا حدادی، نوجوان محکوم
به اعدام بود که تا پایان تیر ماه این اعدام صورت نگرفت.
با وجود اعتراض‌های بین‌المللی به اجرای احکام اعدام، سنگسار، قطع دست و …، ایران هم‌چنین یکی از کشورهایی است که بیش‌ترین آمار اعدام را دارا در جهان دارا است

۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

در سالگرد در گذشت پدرم

پنجم مرداد ماه ۱۳۸۹
سي سال پيش پدرم با چشمي گريان و دلي افسرده خاك وطنش را ترك گفت, در اين آرزو كه با رفتنش
آرامش و صلح از رفته به ايران عزيزش باز گردد. خون هموطنانش در آشوب انقلاب بر زمين
نريزد و بيگانگان با گسترش دامنه ستيز خانگي سوداي تعرض به ايران در سر نپرورانند.
اما نه تنها آرزوي او بلكه آرزوي هيچ يك از ايرانياني كه به اميد دسترسي به آزادي ها و حقوق بيشتر
به پيشباز انقلاب رفتند بر آورده نشد. كساني بر وطن دلبندش مسلط شدند كه در اين سال ها با ايران و
فرزندانش آن كردند كه هيچ دشمن بي رحمي در تاريخ نكرده بود, اينان از خونريزي و خرابي هاي
بي شمار , از ستيز با همه حقوق و آزادي هاي مردم ايران, از ماجراجويي و جنك طلبي, از هدر دادن
سرمايه هاي انساني و مادي وطن و از تحقير نام بلند ايران در جهان يك لحظه هم دست نكشيده اند و
من يقين دارم كه نخواهند كشيد,
مي گويند, و درست مي گويند, كه تاريخ داور نهايي نيك و بد كارنامه كساني است كه در زندكي
مردمان و در سر نوشت جامعه خويش نقشي عمده داشته اند. اما, اين داوري در يك آن و يك باره رخ
نمي دهد و شمار داوران كارنامه ها محدود به محققان و نويسندگان نيست. اعضاي هر جامعه اي پيوسته
در كار اين داوري اند.
داوري ايرانيان در باره كارنامه پدرم نيز همچنان ادامه دارد و خواهد داشت.
ترديد ندارم كه اين داوري هميشه منصفانه خواهد بود, روان پدرم را شاد و فرزندانش را سر بلندتر از
هميشه خواهد كرد.
از همه هم ميهنان عزيزي كه در سالگرد او خود را در اندوه من و خويشانم شريك دانسته اند
صميمانه سپاسگزارم.
رضا پهلوي

۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

داریم جهان را مدیریت می‌کنیم

داریم جهان را مدیریت می‌کنیم

۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

صدور حدود نیم قرن زندان برای چهار فعال سیاسی کرد

چهار فعال سیاسی کرد اهل روستای "هنیمن" از توابع شهر سنندج که در آذرماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب اسلامی سندج مجموعا به تحمل حدود نیم قرن زندان محکوم شدند.
بنابه اطلاع گزارشگران هرانا، این چهار فعال سیاسی کرد به نام های صباح خیاط، پشتیوان آسم، نعمت اسحاقی و لقمان منفرد در آذرماه سال گذشته در شهرهای سقز، مریوان و روستای هنیمن توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بودند و به مدت نزدیک به 3 ماه در بازداشتگاه ستاد خبری شهر سندج تحت شدیدترین شکنجه های روحی و فیزیکی قرار گرفته بودند.
آنان که متهم به عضویت و همکاری با یک حزب کردی بودند، توسط بازجویان اداره اطلاعات این شهر برای گرفتن اعترافات تحت شکنجه و فشار زیادی قرار داده شده بودند، به طوری که آثار این شکنجه ها بر بدن آن ها هم چنان باقی مانده است.
این چهار فعال سیاسی کرد بعد از گذشت سه ماه به زندان مرکزی سنندج منتقل می شوند و در اردی بهشت ماه سال جاری از سوی شعبه یک دادگاه انقلاب این شهر به ریاست قاضی بابایی به ترتیب آقای لقمان منفرد به 11 سال زندان، آقای پشتیوان آسم به 15 سال زندان، آقای نعمت اسحاقی به 12 سال زندان و آقای صباح خیاط به 11 سال زندان محکوم شده اند.
پروند این چهار فعال سیاسی به دلیل اعتراض نامبرده گان به حکم دادگاه هم اکنون در مرحله تجدید نظر خواهی در مراجع قضایی استان کردستان در حال پیگیری می باشد.
لازم به ذکر است وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی و استاندار کردستان زمستان سال گذشته از انهدام چند باند وابسته به احزاب کرد مخالف نظام خبر داده بودند. همچنین دادستان سنندج به عنوان مدعی العموم خواهان اشد مجازات برای این چهار فعال سیاسی شده بود.
این چهار زندانی هم اکنون در بند پاک دو زندان مرکزی سنندج بسر می برند.

تعقیب و تهدید پناهندگان ایرانی در خاک ترکیه

زمان انتخابات مسئله‌ساز ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد سال گذشته، هزاران ایرانی به ترکیه گریخته‌اند. به گزارش روزنامه‌ی «تاگس ‌اشپیگل»، بسیاری از این ایرانیان، شکایت دارند که وزارت اطلاعات آن‌ها را تهدید و تعقیب می‌کند.
شهر کوچک نیغده در مرکز ترکیه، معمولا برای سرویس‌های مخفی خارجی اهمیتی ندارد. با این همه، به گزارش روزنامه‌ی آلمانی «تاگس اشپیگل» در ماه‌های اخیر گه‌گاه سروکله جاسوسان جمهوری اسلامی در این منطقه آشکار می‌شود. هدف آن‌ها، تعقیب مخالفانی است که از زمان انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته به این سو، ایران را ترک کرده‌اند.
تعقیب دانشجویان و روزنامه‌نگاران
گریختگان از سرکوب در ایران، در خاک ترکیه انتظار انتقال به کشورهای دیگر و آغاز یک زندگی به‌دور از خطر را می‌کشند. تاگس اشپیگل می‌نویسد که بسیاری از آن‌ها، از شرایط زندگی خود و تهدید جاسوسان جمهوری اسلامی شکوه دارند.
"رجب کورکوت" عضو انجمن همبستگی با پناهجویان و فراریان نیغده گفته است که تنها از زمان انتخابات ریاست‌جمهوری تا امروز، ۳ تا ۴ هزار ایرانی، به ترکیه وارد شده‌اند. انجمن همبستگی، در نیغده به پناهجویان ایرانی کمک می‌کند.

به گفته کورکوت «بیشتر فراریان دانشجو یا روزنامه‌نگار هستند. ماموران امنیتی جمهوری اسلامی، این گروه را در ترکیه تعقیب می‌کنند. حتی برخی از ایرانیان گزارش داده‌اند که از سوی جاسوسان ایرانی تهدید شده‌اند. یک ایرانی گفته است که پس از مصاحبه با یک خبرنگار خارجی، سه مرد او را غافلگیر کرده، چاقو زیر گردنش گرفته و او را تهدید کرده‌اند.»
۳ سال انتظار
اغلب ایرانیان، تا پذیرش درخواست پناهندگی خود از سوی کشورهای امن، باید سه سال در ترکیه بمانند. روزنامه‌ی آلمانی تاگس اشپیگل می‌نویسد که دولت ترکیه تنها این پناهجویان را تحمل می‌کند، اما کار دیگری برایشان انجام نمی‌دهد. پناهجویان اجازه کار ندارند و باید هر چند روز یکبار خودشان را به پلیس محلی معرفی کنند. خیلی از آن‌ها فقط برای این که زنده بمانند، به کارهای سیاه پناه می‌برند.
در بخش دیگری از این گزارش آمده است:«ایرانی‌ها به ندرت در ترکیه فعالیت سیاسی دارند. هفته گذشته گروهی از آن‌ها دست به تظاهرات در برابر سفارت ایران در آنکارا زدند و خواستار آزادی زندانیان سیاسی کشور خودشان شدند. به ادعای مسئولان وزارت‌خارجه ترکیه، ایران تاکنون ترکیه را برای استرداد فراریان تحت فشار قرار نداده است.»
تعهدات بین‌المللی ترکیه
به‌رغم این ادعا، تاگس اشپیگل اضافه می‌کند که مسئولان ترکیه تا به حال بارها کوشیده‌اند ایرانیان را به کشورشان باز گردانند. دیوان‌عالی حقوق بشر در استراسبورگ تا به حال چند بار از ترکیه خواسته است که پناهجویان را به ایران باز نگرداند، زیرا مستردشدگان را فشار شدید و حتی بعضا مجازات مرگ تهدید می‌کند. ترکیه به عنوان عضو شورای اروپا متعهد به اجرای احکام دیوان‌‌عالی حقوق بشر است.
"سینان ارگان" رئیس بنیاد سیاسی ترکسام در آنکارا به خبرنگار تاگس اشپیگل گفته است:«همه تلاش آنکارا و تهران این است که مناسبات نیک خود را با این موضوع به خطر نیاندازند. آن‌ها به این انتقادها خو گرفته‌اند.»
دلایل مناسبات خوب ترکیه و ایران
تاگس اشپیگل در پایان گزارش خود می‌نویسد: «مناسبات دو کشور در سال‌های گذشته همواره بهتر شده است. ترکیه یکی از نخستین کشورهائی بود که در سال گذشته پیروزی تردید‌آمیز احمدی‌نژاد را به رسمیت شناخت. در ماه ژوئن امسال، ترکیه به قطعنامه تحریم ایران در شورای امنیت رای منفی داد.»
بنا به تفسیر اشپیگل، رهبران ترکیه معتقدند امکان نفوذ آنان در مناقشه اتمی ایران اجتناب ناپذیر است. ایران برای جلوگیری از انزوای شدیدتر بین‌المللی به ترکیه نیاز دارد. درگیری بر سر مخالفان ایرانی مقیم ترکیه، تناسبی با این استراتژی ندارد.
رئیس انستیتوی سیاسی ترکسام آنکارا به خبرنگار تاگس اشپیگل گفته است:«گه‌گاه ایران خواستار دستگیری و استرداد یکی از مخالفان خود در ترکیه می‌شود. اما این فقط یک فرمالیته است. تهران انتظار اجابت خواسته خود را ندارد و می‌داند که ترکیه نمی‌تواند بدون زیرپا نهادن قراردادهای بین‌المللی خود مخالفان را بازگرداند. از سوی دیگر ترکیه مراقب است که مخالفان جمهوری اسلامی در خاک ترکیه دست به حرکات اعتراضی نزنند.»
گزارشی در همین مورد را در زیر می خوانید:
گریز از سرکوب، رویارویی با مشکلات غربت − پناهجویان ایرانی در ترکیه
به هنگام گذر از رودخانه، یخ زیر پای آنان می‌شکند، اسبهایی که بر آن سوار بودند تعادل خود را از دست می‌دهند، دو جوان در آب یخ می‌غلطند. با چنین مشکلاتی کشور را ترک کرده‌اند تا دستگیر نشوند. فشرده‌ی گزارشی از واشنگتن پست.
روزنامه "واشنگتن پست" گزارشی به قلم شهرزاد فرامرزی (آسوشیتد پرس) منتشر کرده که تصویری به دست می‌دهد از فرار گروهی از ایرانیان از خاک ایران و ورود آنان به ترکیه و مشکلها‌، ترسها و امیدهایی که با آن حین زندگی در تبعید روبرو هستند. اینان بیش از همه ایرانیانی‌هستند که در حرکتهای اعتراضی علیه دولت شرکت داشته و در پی سرکوب و پیگردهای شدید پس از انتخابات ایران در ماه ژوئن مجبور به ترک وطن شده‌اند.
نویسنده آماری را در مورد آنان به دست می‌دهد. این آمار با استناد به فهرستی است که آیدا سعادت، فعال حقوق زنان، تهیه کرده که خود در ماه دسامبر از راه مرز به ترکیه گریخته است. طبق این فهرست حدود ۴۲۰۰ ایرانی از ژوئن ۲۰۰۹ پس از گریز از ایران در اروپا، آمریکا و کشورهای منطقه خلیج فارس مثل امارات متحده عربی پخش شده‌اند. ۱۱۵۰ نفر، یعنی بیشتر این افراد، طبق گزارش کمیته کمک به پناهندگان سازمان ملل متحد، با استفاده از امکان فرار از راههای مرزی پردست‌انداز و ورود بدون روادید به ترکیه در این کشور پناه جسته‌اند. با ورود آنان به ترکیه آمار پناهندگان ایرانی ثبت‌شده در ترکیه به ۴۴۴۰ نفر (آمار ماه فوریه) رسیده است.
گریزی پرخطر
در گزارش "واشنگتن پست" شرح کوتاهی می‌خوانیم از فرار حسام میثاقی (۲۱ ساله) و سپهر عاطفی (۲۰ ساله)، دو فعال جوان حقوق بشر، در زمستان از راه مرز و با گذشتن از راههای صخره‌ای با کمک قاچاقچیان کـُرد. در چند سطر، احساس خطرناکی "گریز ناگزیر" به خواننده منتقل می‌شود: «زمانی که دو مرد جوان سوار بر اسب راه گریز از مرز ایران را پی گرفتند، برفی سبک می‌بارید. وقتی به اعماق کوهستان رسیدند، طوفان برفی بود که جلوی دید را می‌گرفت، دمای هوا بسیار پایین بود و آنها به زحمت زنده بودند.»
به هنگام گذر از رودخانه، یخ زیر پای آنان می‌شکند، اسبهایی که بر آن سوار بودند تعادل خود را از دست می‌دهند، دو جوان در آب یخ می‌غلطند. میثاقی از احساس آن زمان خود می‌گوید: «دست و پایم بی‌حس شده بود. حس می‌کردم دارم غرق می‌شوم، نمی‌دانستم کجا هستم. از درد می‌خندیدم.»
عاطفی به یاری او می‌آید، دستش را می‌گیرد او را به سمت کامیونی که در دوردست مشاهده کرده بر روی برفها می‌کشد. این دو سوار بر کامیون سرانجام به کمک آن وارد خاک ترکیه می‌شوند.
خطر زندگی در ایران
فرامرزی در گزارش خود به خطری اشاره می‌کند که جان پناهجویان را در ایران تهدید می‌کرده است. برای نمونه، یک ماه پس از آنکه میثاقی و عاطفی در ماه ژانویه از ایران خارج شدند، ماموران امنیتی به خانه آنها حمله کرده‌اند. این دو را متهم به "محاربه" کرده‌اند که مجازات آن مرگ است. اطلاعاتی‌ها نوید خانجانی، دوست این دو را دستگیر کردند که نخست می‌خواسته با آنها از کشور خارج شود، اما در دقایق آخر از تصمیم خود بازمی‌گردد. هم اکنون همراه با خانجانی هشت تن دیگر از اعضای "کمیته مستقل گزارشگران حقوق بشر" در زندان هستند که به گفته فرامرزی، خطر مرگ جان آنان را تهدید می‌کند.
زندگی برزخی در تبعید ترکیه
در گزارش "واشنگتن پست" زندگی تبعیدیان ترکیه به زندگی‌ای برزخی تشبیه شده: پناهجویان از امنیت بیشتری نسبت به ایران برخوردارند، اما همه با پولی اندک گریخته‌اند، اجازه کار ندارند و در آپارتمانهایی کوچک و با حداقل مبلمان می‌زیند.
بسیاری از آنان امیدوارند که به کمک سازمان کمک به پناهندگان وابسته به سازمان ملل متحد بتوانند به آمریکا یا اروپا بروند، امیدی که شاید تحقق آن چند سال طول بکشد، چون نهاد یادشده هم اکنون با مسئله هزاران پناهجوی عراقی نیز، که در سالهای اخیر آواره شده‌اند، دست به گریبان است.
فرامرزی می‌نویسد، بسیاری از ایرانیان هم اکنون در دو شهر قیصریه و نیغده (نیده Nigde) به سر می‌برند. آنان همچون دیگر پناهجویان ترکیه مجبور به زندگی در شهرهایی هستند که وزارت کشور آن تعیین کند، باید به طور مداوم خود را به پلیس معرفی کنند و بدون اجازه حق حرکت از شهری به شهری دیگر را ندارند.
هر فرد بالغی علاوه بر پرداخت اجاره خانه و دیگر مخارج باید هر شش ماه حدود ۲۰۰ دلار به دولت ترکیه برای اجازه اقامت بپردازد. برای هر کودک ۱۰۰ دلار در هر شش ماه باید پرداخت شود. وزیر کشور ترکیه هفته گذشته فرمانی را برای رفع این قاعده صادر کرده که اما هنوز اجرا نشده است.
تلاش برای از سرگیری زندگی و فعالیت
"واشنگتن پست" از مسائلی می‌نویسد که فکر پناهجویان را به خود مشغول می‌دارد: «آنان به آنچه گذشته است می‌نگرند – صدها نفر دستگیر شده‌اند، و دو نفر اعدام، از میان یازده نفری که بخاطر شرکت در جنبش اعتراضی محکوم به اعدام شده‌اند. برخی می‌کوشند در تبعید به فعالیت خود ادامه دهند و برخی در تلاش مداوای آسیب‌دیدگی روحی خود هستند.»
شهرزاد فرامرزی با چند تن از پناهجویان مصاحبه کرده است. یکی از آنان زنی است با نام مستعار مهدیس، ۳۵ ساله، که برای یکی از روحانیان دگراندیش در قم کار می‌کرده و یک سال پیش به ترکیه گریخته است. وی می‌گوید که پیش از آن در زندان ایران بارها به او تجاوز شده، و در ترکیه نیز یکی از پناهجویان به او تجاوز کرده است. او که هم اکنون در قیصریه است، روزهای مدیدی بوده که قصد داشته به قیصریه نقل مکان کند، اما پلیس از او برای اجازه این کار ۲۰۰ دلار می‌خواسته که او نداشته است. سرانجام او با قرض گرفتن از پناهجویان تازه وارد توانسته به قیصریه انتقال یابد.
پناهجوی دیگری که درباره او در گزارش "واشنگتن پست" می‌خوانیم، مهرداد عشقی (۴۰ ساله) است، که خواننده رسمی صدا و سیمای جمهوری اسلامی بود. عشقی در زمان انتخابات طرفدار میرحسین موسوی بوده و حاضر به شرکت در تبلیغات انتخاباتی احمدی‌نژاد نشده، و برای همین تهدیدش کردند. وی می‌گوید، خانه و رفت و آمدهایش زیر نظر ماموران اطلاعاتی بوده است و وضع را مدام خطرناکتر می‌دیده: «آدم نمی‌داند، ممکن بود بلایی سر من بیاورند. آنها حاضرند به هر قیمتی جمهوری اسلامی را حفظ کنند.»
عشقی که به عنوان خواننده، خطاط، نقاش و آهنگساز از زندگی مرفهی در ایران بهره‌مند بوده ،می‌گوید که در ایران بهترین وضع را داشته و اینک در ترکیه آدمی عادی است. او هم مثل پناهجویان دیگر می‌گوید که دولت ترکیه جلوی هر گونه فعالیت سیاسی پناهجویان را در خاک خود می‌گیرد. از جمله مقامات ترک بنام حفظ جان او جلوی برگزاری نمایشگاهی از نقاشیهای او را گرفته‌اند
فعالیت جاسوسان حکومت و جلوگیری از فعالیت پناهجویان
"واشنگتن پست" به روابط نزدیک ایران و ترکیه اشاره کرده‌، می‌نویسد که ایران مهمترین تامین‌کننده گاز طبیعی ترکیه است و دو کشور در حال گسترش روابط تجاری خود تا حد ۱۰ میلیارد دلار در سال هستند.
رئیس پلیس قیصریه گفته است که هر محدودیتی در مورد ایرانیان، از جمله اینکه نباید با روزنامه‌نگاران حرف بزنند، برای حفظ جان آنان است.
اما شهرزاد فرامرزی می‌نویسد، برخی از پناهجویان شکایت دارند از اینکه مدام توسط جاسوس‌ها و نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، تلفنی یا حتی فیزیکی، مورد حمله و تهدید قرار می‌گیرند. به گفته سازمانهای حقوق بشر، جاسوسهای جمهوری اسلامی سعی در نفوذ در میان پناهجویان و ایجاد جو سوء ظن و عدم اعتماد در میان آنان دارند.
یکی از کسانی که کمی پس از انتخابات از ایران گریخته، می‌گوید که او و خانواده‌اش می‌کوشند تماسی با دیگر ایرانیان نداشته باشند. او می‌افزاید که به دیگر ایرانیان اعتمادی ندارد و سعی کرده آپارتمانی به دور از ایرانیان دیگر برای خود و خانواده‌اش بیابد. وی که بارها به خاطر شرکت در حرکتهای اعتراضی در ایران دستگیر شده، می‌گوید که در زندان شکنجه شده است. وی از عوارض شکنجه بر جسم و روحش برای خبرنگار "واشنگتن پست" می‌گوید. او امیدوار است بتواند در محل جدید زندگی‌اش به آرامش دست یابد.
«زندگی و فعالیت را از سرگیریم!»
خانمی دیگر در مصاحبه با "واشنگتن پست" می‌گوید که تمرکز اصلی خود را روی شروع زندگی جدید در ترکیه گذاشته است. مهمترین چیز برای او از جمله این است که دختر ۶ ساله اش بتواند به زودی وارد مدرسه شود. او می‌گوید: «من در حال زندگی می کنم. نه به گذشته فکر می‌کنم و نه راجع به آینده خودم را نگران می‌کنم. اینجا آرام است. در ایران ما روزی بیست بار تقریبا دچار حمله قلبی می‌شدیم. هربار می‌آمدند در خانه‌مان ما را ببرند.»
آیدا سعادت، فعال حقوق زنان هم به حال می‌نگرد. او می‌خواهد با وجود همه موانع، فعالیت خود را در تبعید ادامه دهد. سعادت می‌گوید: «من مهاجر نیستم. آمده‌ام اینجا تا به کارم ادامه دهم.»
دویچه وله

۱۳۸۹ تیر ۲۱, دوشنبه

قتل توسط اوباش بسيجي در تبريز

هفته گذشته واقعه دردناك ديگري خانواده اي ديگر را داغدار و سياه پوش كرد.
يكي از اوباش و چاقو كشان بسيجي با سد راه كردن خودرو دختر جوان 26 ساله اي در منطقه وليعصر تبريز دستور توقف و به اصطلاح اصلاح حجاب دختر را ميدهد كه با مقاومت دختر جوان مواجه ميشود.
بسيجي اوباش با كشيدن سلاح به زور و تهديد اسلحه وارد خودرو شده و در سر راه 2 راهزن بسيجي ديگر را به منظور اجراي جنايت خود سوار ميكند.
بستگان دختر جوان ، اراذل و اوباش بسيجي پس از ضرب و شتم وحشيانه اين دختر جوان با توحش و شنائت به جان دختر متعرض شده و بعد از تجاوز اين جوان را با ضرب گلوله به شهادت رسانده و جسد را در اطراف گورستان اماميه تبريز رها ميكنند.
در مجلس شام غريبان و ختم شهيد الناز بابازاده هويت قاتل فرزند يكي از سرداران پاسدار افشا شده است كه انگيزه قتل و تجاوز را مبارزه با بد حجابي و انجام فرمان خدا اعلام كرده است.
گفته ميشود كه سپاه تبريز در تلاش است تا قاتلين را در اختيار خود گرفته تا شخصا رسيدگي كند كه تاكنون خبري در اين ضمينه بدست نرسيده است.
اخيرا كاهنان فرقه اسلام نماي حاكم بر ايران تدابير شديدي را در تحديد آزاديهاي زنان با عنوان طرح عفاف و مبارزه با بدحجابي و ايجاد فضاي رعب و وحشت راه اندازي كرده اند.
شهيد الناز بابازاده ساكن كوي وليعصر تبريز – مجتمع مسكوني ايرداك بوده و فرزند يك خانواده تحصيل كرده ميباشد. مادر داغدار اين شهيد نيز كارشناس مامائي ميباشد.

۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

مرگ بر خامنه ای و احمدی نژاد در بازار /بازار فرش به اعتصاب پیوست

تهران – 16 تير – بازاريان معترض امروز به اعتصاب خود در بازار ادامه دادند . تعدادي از عناصر فرصت طلب بازاري نما به خواست رژيم ، براي خاتمه دادن به اين اعتصاب بزرگ بر سركار و مغازه خود رفتند كه با هو كردن و شعارهاي مرگ بر خامنه اي و مرگ بر احمدي نژاد بازاريان غيور و اعتصابي مواجه شدند . به گفته شاهدان جو بازار همچنان ملتهب است .

گسترش اعتصاب بازار در دومین روز اعتصاب ـ بازار فرش به اعتصاب پیوست
الف: محدوده صنف قماش: از انتهای بازار بزرگ (تقاطع چهار سوق کوچک) و راسته بازار عباس آباد، بازار امامزاده زید، سه دالان ملک، سه دالان امیر، سرای آزادی(دستمالچی) و کوچه حمام چال تا گذر لوطی صالح و انتهای مسگرها، سرای اتحاد، سرای اتفاق بطور کلی و صد در صد بسته و در اعتصاب کامل بود و حتی بازار کیلویی ها( پشت امام زاده زید) که خرده فروش هستند هم کاملا بسته بود . لباس فروشیها هم که داخل این بازارها بودند هم به اعتصاب پیوستند.
محدوده صنف فرش: بازار کفاشها بعد از کوچه سید ولی، سرای بوعلی بزرگ، بوعلی نو، راسته بازار کفاشها، بازار رحیمیه (رحیمیه اول، دوم ، سوم) که عمدتا ابریشم فروشند، سرای اکبریه، سرای وزیر، سرای پارک، سرای مجتبایی، کوچه کبابیها، سرای صمدیه، سرای یمین،کوچه فراشباشی، سرای بهار و ساختمان بزرگ بازار فرش ایران امروز بسته و در اعتصاب کامل بودند و حدودا ۱۰% درصد از کل صنف فرش باز بودند که آنها هم خائنین بازارهستند.
مکانهایی که در بالا از هر دو صنف نام برده شد نقش کلی و کلیدی در بازارند و اتفاقا استارت اعتصابات بزرگ سال ۵۷ از صنف قماش شروع شد و بعد از پیروزی ۲۲ بهمن هم شهدای والامقامی تقدیم انقلاب نوین کرد.
و قابل توضیح است غیر از دو صنف فوق تمامی صنوف امروز بازار بودند و این گزارش از ساعت ۱۱:۳۰ تا ۱۲:۳۰ تهیه شده است و فردا به خاطر شهادت حضرت موسی کاظم و بعد هم مواجه باتعطیلی جمعه و شنبه هستند و اگر به لطف خدا یکشنبه باز نشود صنوف دیگری هم به این اصناف اضافه خواهند شد.
گفته می شود علت شروع اعتصاب افزایش ناگهانی ۷۰% مالیات بوده است چون امروز(۱۶ تیر) روز مالیات است و رژیم فشار آورده که اخرین مهلت ارائه اظهارنامه مالیاتی ۳۱ تیرماه است که این زمینه ای برای آغاز این اعتصاب شد.
سایت همبستگی

۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

یانیه شاهزاده رضا پهلوی در مورد سرنوشت هم میهنان در انتظار اعدام


من عمیقا نگران سرنوشت هم میهنانی هستم که طبق قوانین جاری در رژیم روحانیان هر لحظه ممکن است اعدام شوند . من از تمامی شهروندان مسئول در سراسر جهان می خواهم که سریعا از طریق ارسال نامه، ای میل و یا از طریق تلفن به سفرای شان در جمهوری اسلامی ایران، و هم چنین به سفرای جمهوری اسلامی ایران در کشورهای شان، مصرانه بخواهند که این "احکام شرعی" نقض شود و فرمان اعدام آنان متوقف شود.
دو نفر از هم میهنان من که در خطر آنی اعدام هستند: خانم سکینۀ محمدی آشتیانی، مادر دو فرزند، که در شرف سنگسار است و یک جوان که در زمان ارتکاب جرم حدودا 15 ساله بوده، محمد رضا حدادی که روز چهارشنبه اعدام خواهد شد. متاسفانه، این موارد در میهن من بسیار معمول است. بیش از 600 نفر در صف اعدام هستند.
برنقض آشکار و مداوم حقوق انسانی هم میهنانم توسط رژیم مذهبی در ایران می بایست نقطۀ پایان گذاشته شود. سابقۀ شرم آور نقض تمامی مرام های اعلامیۀ جهانی حقوق بشر توسط حکومت مذهبی – که ایران سال ها ست که امضا کنندۀ آن بوده است – نیازی به برشمردن مجدد ندارد.
از زمان موجودیتش در سی سال قبل، رژیم مذهبی در ایران مکررا به دلیل نقض حقوق بشر مورد اعتراض سازمان ها و آژانس های جهانی مدافع حقوق بشر قرار گرفته است، مانند کمیته فرهنگی، انسانی و اجتماعی سازمان ملل، سازمان عفو بین الملل، کمیسیون حقوق بشر، دیده بان حقوق بشر و فدراسیون جهانی دفاع از حقوق بشر.
شرایط حساس خانم آشتیانی و آقای حدادی از توجه و فوریت بسیار بالایی برخوردار است که تاکید بر آن اغراق آمیز نخواهد بود و همچنین است سایر هم میهنانم. نقض گسترده و فزایندۀ حقوق انسانی میلیون ها هم میهن من در ایران به میزان فاجعه آمیزی رسیده است.
این مسئولیت جدی من است که برای هم میهنانی صحبت کنم که صدایشان شنیده نمی شود. تمام ایرانیان نیز باید چنین کنند – هم چنین هر فرد آزادی خواهی بدون در نظر گرفتن ملیتش. امروز ما برای خانم آشتیانی و آقای حدادی سخن می گوئیم، و مصرانه از دولت های خارجی می خواهیم که فشار فوری بر رژیم مذهبی ایران برای نجات زندگی آنان بیاورند.
و پیام من به رژیم مذهبی این است، من از شما می خواهم که نقطۀ پایان بر اقدامات ستمگرانه و وحشیانۀ خود بگذارید، زیرا اعمال شما فراموش نخواهد شد.
خداوند نگهدار ایران و ایرانیان باد.
رضا پهلوی
سه شنبه 15 تير 1389

۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

بازداشت پنج نو مسیحی در تهران

جلسه‌های مذهبی ما را سیاسی تعبیر می‌کنند
رهانا : پنج نفر از نومسیحیان به نام‌های افشین وفاداران، مهدی کربلایی علی، امید کلیدرنژاد، علیرضا سیدی، فاطمه ترک کجوری که همسر بهروز صادق خانجانی است جمعه‌ ٢٨ خرداد ماه در تهران و در منزل خانجانی بازداشت شده‌اند.
با گذشت ۱۱ روز از بازداشت این نومسیحیان جز این‌که در بند ۲۰۹ زندان اوین هستند، هیچ اطلاعی از آنان در دست نیست. برای پیگیری وضعیت آنان با یکی از نزدیکان این نومسیحیان گفت‌وگویی کرده‌ایم که در پی می‌آید:
رهانا: نحوه‌ی بازداشت این پنج نفر به چه صورتی بود؟
حدود ٣٠ نفر از ماموران وزارت اطلاعات به صورت مسلح و به همراه شوک الکتریکی به منزل بهروز صادق خانجانی مراجعه کردند و پس از بازداشت این پنج نفر، مقداری از وسایل منزل را نیز با خود به همراه بردند.
رهانا: مامورانی که مراجعه کردند، دلیل بازداشت را چه چیزی اعلام کردند؟
دلیل بازداشت را غیرقانونی بودن جلسه عنوان کردند. اما اتهامی که به بچه‌هایی که پیش از این بازداشت شده بودند، نسبت داده‌اند، «ارتداد، اقدام علیه امنیت ملی، توهین به مقدسات اسلام و توهین به رهبری عنوان شده است. در حالی‌که ما و بچه‌هایی که بازداشت شدند هیچ‌گونه فعالیت‌های سیاسی انجام نمی‌دهیم و جلسات ما صرفا مذهبی است.
رهانا: آیا شما بعد از بازداشت از وضعیت آن‌ها خبری در دست دارید؟
خیر، هیچ‌گونه خبری از آن‌ها در دست نیست و هیچ تماسی با خانواده‌های خود نداشته‌اند، فقط این‌که بعد از مراجعه‌های مکرر، خانواده‌ها متوجه شده‌اند که آن‌ها را در بند ۲۰۹ زندان اوین نگه‌ داشته‌اند، در مراجعه‌هایی که خانواده‌ها به اوین داشته‌اند، مسئولان گفته‌اند شما بروید، هر وقت لازم بود خودمان خبر می‌کنیم تا بیایید، اما تا کنون خبری از آن‌ها نشده است.
رهانا: وضعیت بهروز صادق خانجانی، دیگر بازداشتی مسیحی چه‌گونه است؟
ایشان در روز ۲۶ خرداد ماه برای انجام آخرین دفاعیات به دادگاه احضار شده بودند. آقای خانجانی به همراه وکیل‌شان به دادگاه رفته بودند و وکیل ایشان بعد از دادگاه اعلام کرد که حکم بازداشت برای او صادر شده و گفته‌اند وثیقه‌ی ۱۵۰ میلیون تومانی برای او لغو شده است.
رهانا: پیش از این آقای خانجانی چه مدت بازداشت بودند؟
پیش از این ایشان هنگام تعطیلات عید ۶٧ روز در بازداشت بودند. ایشان سه سال پیش هم مدتی را در زندان گذرانده بودند.
رهانا: در مورد یوسف ندرخانی، دیگر بازداشت شده‌ی مسیحی اطلاعی دارید؟
ایشان که شبان کلیسای رشت هستند، هشت ماه است که در بازداشت موقت در زندان رشت به سر می‌برند و دائما قرار بازداشت ایشان تمدید می‌شود، به تازه‌گی هم قرار بازداشت ایشان برای ۴ ماه تمدید شده است و فاطمه پسندیده، همسر او نیز از ۱۷ روز پیش بازداشت شده و در بند نسوان زندان رشت به سر می‌برد در حالی‌که دو فرزند کوچک دارند.
تهدیدهای تلفنی و احضار به دادگاه، چیزی است که برای نومسیحیان و دیگر مسیحیان امری عادی شده است، این نومسیحی که به دلائل امنیت ینمی‌خواست نامش فاش شود، گفت ما به برگزاری مراسم مذهبی می‌پردازیم اما از آن برداشت سیاسی می‌شود و با حکم ارتداد و اقدام علیه امنیت ملی روبه‌رو می‌شویم. روزگار ما هم از آن‌هایی که در زندان هستند بهتر نیست.
در طول ماه‌های گذشته فشار بر اقلیت‌های مختلف مذهبی در ایران رو به افزایش گذاشته مورد فشارهای گوناگون قرار گفته‌اند. بازداشت و تهدید آنان، تخریب منازل بهاییان مانند آن‌چه که در یک روستا در شمال ایران اتفاق افتاد از نمونه‌های این فشارها است.
شیدا جهان‌بین

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

نامه شیوا نظرآهاری خطاب به پدرش:تو یادم دادی که نشکنم پدر

پنجشنبه, ۰۳ تیر ۱۳۸۹
شیوا نظر آهاری سال پیش در روز پدر در بند 209 اوین زندانی بود و توانست با مداد و کاغذی که بازجو در اختیارش گذاشته بود نامه ای خطاب به پدرش بنویسد .وقتی چند ماه بعد به طور موقت از زندان آزاد شد ،این نامه را که از زندان با خودش بیرون آورده بود ، به پدرش داد ."تا آزادی روزنامه نگاران زندانی" به مناسبت فرارسیدن روز پدر نامه شیوا نظر آهاری به پدرش را در حالی منتشر می کند که وی همچنان در زندان است:
روز مادر که نبودم تا دستان مادرم را بوسه زنم و اینک در روز تو هم نیستم پدر.
یک روز در تمام طول سال برای تو پدر!.گریه کن! اشکهایت تمام غمهای این روزگار را با خود خواهد برد!گریه کن بیقرارم باش....بگذار گریه هایت در حجم تنهایی های من فرو بریزد و غوطه ور کند در میان تمام جرم های ناکرده ام.
گریه کن پدر!دردها را بیرون بریز حق داری.آخر چند ماه است که می دانی من نخوابیده ام در اتاق کناری.
چند ماه است که بی خبری از سرنوشت دردانه دخترت حالا نوبت توست و من نیستم دوباره...اما بگذار بگویم پدر در میان تمام این مقاومت ها هنوز دستهایم دستهای تو را کم دارد.هنوز شانه هایم شانه هایت را می خواهد پدر.هرچند که بزرگ شده باشم هرچند حالا در زندانی به نام اوین مشق مقاومت کنم.هرچند محکم شده باشم اما هنوز هم وقتی نیستی شانه هایم انگار چیزی کم دارد.
پدر هنوز وقتی از خیابان رد می شوم دستهایم دستهای تو را طلب می کند تا نکند که ناگهان ماشینی برزمینم زند.
تو نیستی پدر تا تکیه کنم برتو! تو نیستی تا دستم را بگیری و من دستم را هر روز صبح به دیوار می گریم و به اراده ام تکیه می زنم .
تو یادم دادی که نشکنم،تو ایستادگی را در حرف ها و قصه هایت برایم معنا کردی. تو گفتی پدر که ظلم رفتنی است و آنچه می ماند حدیث آدم های خوب است.
من نخواستم که اینجا باشم ، تو یادم دادی پدر و حالا من هر روز کلامت را مرور می کنم تا نکند اینهمه تنهایی و سکوت از پا درم بیاورد.
گریه کن پدر نه برای من برای سرزمینی که بهترین فرزندانش را روانه زندان می کند اما استوار بمان پدر شانه های من ستبری شانه هایت را می خواهد مبادا کمرت خم شود که آنوقت چیزی ندارم تا بر آن تکیه کنم.استوار بمان پدر.
آزادی روزنامه نگاران زندانی

۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

شکنجه های وحشیانه فعال دانشجویی در بند سپاه زندان اوین

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" فعال دانشجویی سلمان سیما به بند 350 زندان اوین منتقل شد.او بشدت شکنجه شده بود و آثارشکنجه بر بدن وی عیان است.

فعال دانشجوئی سلمان سیما روز 22 خرداد ماه پس از احضار به ستاد پیگیری وزارت اطلاعات دستگیر و به بند 2-الف سپاه زندان اوین منتقل شد. او از لحظه دستگیری اقدام به اعتصاب غذای خشک نمود و پس از تماس با خانواده اش اعتصاب غذای خود را به اعتصاب تر تبدیل کرد.
فعال دانشجویی سلمان سیما در طی مدتی که در بند 2- الف سپاه زندان اوین بود تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی قرار داشت. آقای سیما توسط 3 تن از بازجویان سپاه پاسداران زیر مشت و لگد گرفته شده بود که در اثر این شکنجه ها لب پایین وی زخمی و دستان او آسیب جدی دیده است که باند پیچی می باشد.
فعال دانشجویی از بند 2- الف سپاه به بند 350 زندان اوین منتقل شده است.آقای سیما تا به حال 3 بار بازداشت شده است و محکوم به 6 سال حبس تعزیری است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،شکنجه های وحشیانه این فعال دانشجویی که منجر به زخمی شدن لب او و آسیب دیدگی جدی دست وی شده است را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر،گزارشگر ویژه دستگیریهای خودسرانه و شکنجه و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به دستگیریها و شکنجه در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

۴۰ شهروند ایرانی در شهر هانوفر آلمان مسیحی شدند

عصر شنبه (۱۹ ژوئن) ۴۰ شهروند ایرانی در شهر هانوفر آلمان طی آئین غسل تعمید در یکی از کلیساهای این شهر به طور دست جمعی به دین مسیحیت گرویدند. این مراسم به زبان آلمانی و فارسی اجرا شد. این اولین بار است که این همه ایرانی در آلمان دین مسیحیت را می‌پذیرند. هانس یورگن کوتسنر، کشیش مخصوص ایرانیان کلیسای شهر هانوفر آلمان، در این مورد گفت که این ایرانیان از شهرهای مختلف آلمان به هانوفر آمده بودند تا به طور جمعی در این مراسم شرکت کنند. گفته می‌شود که بیشتر این افراد مردانی تحصیل کرده در سنین ۲۵ تا ۴۵ سال هستند. در میان این افراد چندین نفر هستند که هنوز جواب تقاضای پناهندگی خود را دریافت نکرده‌اند.

۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

کوتوله

۱۳۸۹ خرداد ۴, سه‌شنبه

زهرا بهرامی در معرض صدور حکم اعدام

خانم زهرا بهرامی که از دستگیر شدگان روز عاشورا است همچنان در بند 209 زندان اوین و تحت فشارهای طاقت فرسا برای اعتراف به اتهامات دروغین نسبت داده شده در دادگاه انقلاب است.

خانم زهرا بهرامی (سارا) 45 ساله دارای ملیت ایرانی – هلندی است و در لندن زندگی می کرد. او در فعالیت های هنری در لندن مشغول به کار بود و جهت دیدار با فرزندش به ایران سفر کرده بود. خانم بهرامی در جریان اعتراضات گسترده مردم تهران در روز عاشورا با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل شد وبرای گرفتن اعترافات تلویزیونی تحت شدید ترین شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفت. خانم بهرامی در حال حاضر با 2 زندانی دیگر در بند 209 زندان اوین محبوس است از زمان دستگیری تا به حال از داشتن ملاقت حضوری با خانواده اش محروم بوده است و همچنین از داشتن وکیل محروم می باشد و در اثر شکنجه های جسمی و روحی دچار افسردگی شدید شده است.
بازجویان وزارت اطلاعات با شکنجه های جسمی وروحی وبا دادن وعده آزادی او را وادار به اعترافات تلویزیونی نمودند. در اعترافات تلویزیونی بازجویان وزارت اطلاعات او را سارا می نامند و با لحن توهین آمیزی به او رقاصه اطلاق می کردند. خانم بهرامی در این اعترافات تلویزیونی وادار شد که بگوید با انجمن پادشاهی و سازمان مجاهدین خلق در ارتباط بوده است و اتهامات دروغین متعدد دیگر را در مقابل دوربین تلویزیون بیان کند. بازجویان وزارت اطلاعات در این اعترافات تلویزیونی تعدادی از جوانان دستگیر شده را وادار به اعتراف علیه او کردند.
بازجویان وزارت اطلاعات در حال حاضر او را تحت شکنجه های روحی و جسمی قرار داده اند که اتهامات دروغین نسبت داده شده را باید در دادگاه انقلاب به آن اعتراف کند. بازجویان قصد دارند بر مبنای اتهام محاربه او را محاکمه کنند و بارها به وی گفته اند که حکم اعدام به تو خواهیم داد و به سرعت آن را به اجرا در خواهیم آورد.
لازم به یادآوری است خانم بهرامی در جریان اعتراضات گسترده روز عاشورا دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل شد. پس از مدتی او را به بند سپاه در زندان گوهردشت کرج منتقل کردند. در سلول های انفرادی بند سپاه چند هفته تحت شکنجه های جسمی و روحی برای گرفتن اعترافات تلویزیونی قرار داشت. سپس مجددا از سلول های انفرادی بند سپاه به سلول های انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل شد. بازجویان وزارت اطلاعات با شدت شکنجه های جسمی و روحی بخصوص، در اتاق های شکنجه زیر زمین بند 209 که بسیار مخوف است علیه او به کار بردند تا او را وادار به اعترافات تلویزیونی کردند.
پژواک زندانیان

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

بازداشت سیامک میرزایی فعال دانشجویی و بهمن نصیرزاده معلم و شاعر آذربایجانی

بازداشت سیامک میرزایی فعال دانشجویی آذربایجانی در دانشگاه رشت
سیامک میرزایی فعال دانشجویی آذربایجانی و دانشجوی تولیدات دامی دانشگاه رشت توسط ماموران امنیتی در رشت بازداشت و به اداره اطلاعات اردبیل منتقل شده است.
ماموران امنیتی روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۸۹ با مراجعه به منزل پدری این فعال دانشجویی در پارس آباد مغان اقدام به تفتیش منزل کرده و کلیه کتابها و وسایل شخصی وی را با خود برده اند.
****************
بازداشت در ماکو
بهمن نصیرزاده معلم و شاعر آذربایجانی شنبه ۱ خرداد ۸۹ توسط ماموران امنیتی ماکو در منزلش بازداشت شد.
ماموران امنیتی ساعت ۲ بامداد شنبه ۱ خرداد ۸۹ بدون در دست داشتن حکم به منزل این معلم آذربایجانی مراجعه و وی را بازداشت کرده اند. ماموران پس از بازداشت نصیرزاده اقدام به تفتیش منزل نموده و دوربین فیلمبرداری، سی دی ها، کتابها و اشعار و دست نوشته های او را با خود بردند.
به گفته نزدیکان خانواده نصیرزاده مسئولین قضایی و امنیتی از پذیرفتن مسئولیت بازداشت این فعال مدنی آذربایجانی امتناع می کنند و از محل نگهداری وی ابراز بی اطلاعی می کنند.
منابع محلی احتمال می دهند بازداشت این معلم و شاعر آذربایجانی بدنبال پخش گسترده اعلامیه هایی در رابطه با ۱ خرداد سالروز قیام آذربایجانیها پس از چاپ کاریکاتور توهین آمیز در روزنامه ایران و دستگیری گروهی از فعالان مدنی باسابقه در شهرهای مختلف آذربایجان صورت گرفته باشد.
نصیرزاده پیش از این نیز در جریان اعتراضات گسترده آذربایجانیها در سال ۸۵ بازداشت و پس از نزدیک به یک ماه بازداشت موقت از زندان آزاد شده بودند.
بازداشت فعالین آذربایجانی در روزهای منتهی به ۱ خرداد سیر صعودی به خود گرفته است و در طی هفته های گذشته بیش از ۱۴ فعال مدنی آذربایجانی بازداشت شده اند.
خانواده میرزایی می گویند از شش روز پیش تا کنون تماسی با فرزندشان نداشته اند و از سرنوشت وی بی خبر بوده اند اما روز پنجشنبه ٣۰ ارديبهشت ٨۹ بدنبال مراجعه ماموران امنیتی به منزل جهت تفتیش خانه از بازداشت وی مطلع شدند.
مسئولین امنیتی و قضایی روز شنبه ۱ خرداد ۸۹ به خانواده میرزایی گفته اند که این فعال دانشجویی در رشت دستگیر و هم اکنون در بازداشت اداره اطلاعات اردبیل به سر می برد و چندین بار جهت بازپرسی به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب اردبیل برده شده است. مسئولین قضایی و امنیتی از بیان علت بازداشت و اتهام میرزایی امتناع می کنند اما بر اساس حکم تفتیش منزل که در دست ماموران بوده است اتهام این فعال دانشجویی قومیت گرایی عنوان شده است.
بازداشت فعالین آذربایجانی در روزهای منتهی به ۱ خرداد سالروز قیام آذربایجانیها پس از چاپ کاریکاتور نژادپرستانه در روزنامه دولتی ایران سیر صعودی به خود گرفته است و در طی هفته های گذشته بیش از ۱۵ فعال مدنی آذربایجانی بازداشت شده اند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

پیام شاهزاده رضا پهلوی به اعدام پنج تن دیگر از مبارزان بی گناه

هم میهنان عزیزم،
باردگر رژیم دژخیم حاکم برای بقای خود فرزندان ایران را قربانی کرد و با ترفند همیشگی درجهت ایجاد ترس و وحشت در میان مبارزان، دست به اعدام پنج تن بی گناهانی که تنها گناهشان آزادیخواهی و آزاد منشی بوده، زده است.
فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان و بیشماران دیگری، جان خود را در راه ایرانی آزاد و سربلند هدیه کرده اند و این بر ما ملت است که فداکاری این جانباختگان را پاس داریم.
هم میهنانم،
همبستگی و تعهد ما در راه رهایی ایران و ایرانی می تواند آرزوهای راستین این عزیزان و صدها چون آنان را که با خون خود درخت آزادی را آبیاری کرده اند، جامۀ عمل بپوشاند و یکبار و برای همیشه دست این رژیم ضد بشری و ضد ایرانی را از دامان پاک کُهن میهن عزیزمان کوتاه کند.
از صمیم قلب فقدان این فرزندان سرفراز ایـران را به خانـواده های رنجـدیده شان و ملت مبارز ایران تسلیت می گویم و در این غم تسلی ناپذیر همدرد هستم.
خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی
بیستم اردیبهشت ماه ۱۳۸۹

خواهر و مادر شيرين علم‌هولی بازداشت شدند

صبح امروز سه شنبه 21 اردی بهشت ماه، خواهر و مادر شيرين علم هولی، از فعالین سياسی کرد اعدام شده در نوزده اردی بهشت ماه، در منزل شان در ماکو توسط ماموران امنيتی بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، اين در حالی است که آنها از اعدام شيرين تا عصر ديروز اطلاعی نداشتند.
به نقل از خليل بهراميان، علی رغم پيگيری های صورت گرفته توسط خانواده های اعدام شدگان، فرزاد کمانگر، علی حيدريان، فرهاد وکيلی، شيرين علم هولی، و مهدی اسلاميان پيکرهای آنها به خانواده های شان استرداد نشده است.
به گفته وکيل مدافع سه تن از اعدام شدگان نوزده اردی بهشت، نمايندگان مجلس و دادستانی با تحويل جسدهای اعدام شدگان به خانواده ها موافقت کرده اند اما وزارت اطلاعات و اطلاعات کردستان با تحويل جسدها مخالفت کرده است.
خانواده ها هم اکنون در حال پيگيری هستند تا بتوانند فرزندانشان را به خانه های شان بازگردانند. اما با دستگيری خواهر و مادر شيرين، تضمينی برای امنيت خانواده های اين اعدام شدگان وجود ندارد.

اعتراضات دانشجويان به حضور احمدی نژاد

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

سکوت

اعدام پنج فعال سیاسی

فرزاد کمانگر و چهار شهروند دیگر اعدام شدند/ بهرامیان: «هیچ اطلاعی از اعدام این افراد نداشتم»
فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم‌هولی و مهدی اسلامیان، صبح امروز، یکشنبه ۱۹ اردیبهشت اعدام شدند.
به گزارش امروز خبرگزاری فارس به نقل از دادسرای عمومی و انقلاب تهران، این افراد سحرگاه امروز اعدام شده‌اند.
خلیل بهرامیان، وکیل فرزاد کمانگر، دقایقی پس از انتشار این خبر گفت که «هیچ‌گونه اطلاعی از اعدام این افراد ندارد.» وی اضافه کرد که برای اطلاع از صحت خبر به دادستانی تهران مراجعه خواهد کرد.
فرزاد کمانگر معلم کرد، در مرداد ماه سال ۱۳۸۵ بازداشت شد. وی در طول ماه‌ها بازداشت تحت شکنجه‌های شدید جسمی و روحی قرار گرفت که آن را در رنج‌نامه‌ای منتشر ساخت.
وی در اسفند ماه ۱۳۸۶ به اعدام محکوم شد. در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۸۸، این معلم کرد، در نامه‌ای به رئیس قوه قضاییه خواستار برگزاری مجدد دادگاه خود شد.
مهدی اسلامیان در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ بازداشت شده بود و شش ماه را در سلول انفرادی گذرانده بود. گفتنی است پیش از این محسن اسلامیان، برادر این زندانی سیاسی نیز اعدام شده بود.
شیرین علم هولی در اردیبهشت ۱۳۸۷ در تهران بازداشت شده و به اعدام محکوم شده بود.
علی حیدریان، به همراه فرهاد وکیلی و فرزاد کمانگر، دو زندانی سیاسی دیگر اعدام‌شده در سحرگاه امروز، از سال ۸۵ در بازداشت به سر می‌بردند. بسیاری روند برگزاری دادگاه این افراد را «ناعادلانه» خوانده بودند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

روز جهانی کارگر گرامی باد

تائید حکم اعدام یکی از بازداشت شدگان در دادگاه تجدید نظر

وبلاگ نویسان علیه اعدام :دادگاه تجدید نظر شعبه 36 استان تهران به ریاست حجت الاسلام زرگر حکم اعدام جعفر کاظمی را تائید کرده است و اعلام شده که این حکم قطعی و بعد از 3 روز قابل اجرا می‌باشد

به گفته نسیم غنوی وکیل آقای جعفر کاظمی حتی حکم صادره از دادگاه بدوی را هم به او ابلاغ نکردند !
جعفر کاظمی در 27 شهریور 88 در اعتراضات بعد از انتخابات دستگیر شده است و دارای 2 فرزند می‌باشد اتهام او محارب و تبلیغ علیه نظام و همکاری با گروهای معاند ذکر شده است
در پرونده آقای جعفر کاظمی هیچ گونه سند، و مدرکی که دال بر همکاری با گروه‌های معاند باشد وجود ندارد و چون او حاضر به اعترافات تلویزیونی نشده است حکم اعدام او را تائید کرده اند.

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

یک نفر در ملاء عام در ماهشهر به دار آویخته شد- ۱۴ اعدام در ۶ روز

حقوق بشر ایران ۲۴ فروردین ماه ۱۳۸۹: بنا به گزارشهای بدست رسیده از منابع موثق پیش از ظهر امروز سه شنبه ۲۴ فروردین ماه، یک مرد جوان در ملاء عام در ماهشهر اعدام شد.
نام این مرد ۲۸ ساله عدنان البو علی و اتهامش محاربه به جرم سرقت مسلحانه بوده است.
این خبر امشب توسط یکی از سایتهای رسمی محلی ماهشهر تائید شد. به گزارش این سایت که روز قبل با عدنان مصاحبه کرده بود، وی خبر نداشت که قرار است فردای آن روز اعدام شود
این سومین اعدام ملاء عام طی ۶ روز گذشته در استان خوزستان است. در اسفند ماه نیز سه نفر در ملاء عام در شهر اهواز به دار آویخته شدند.
محمود امیری مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران، در این رابطه گفت: اعدام در ملاء عام یک مجازات وحشیانه و یک جنایت بر علیه عموم مردم است. وی ادامه داد: مقامات حکومت ایران قصد دارند با این اعدامها بین مردم رعب و وحشت ایجاد کنند و انتظار میرود که تعداد اعدامها هر چه که به سالگرد اعتراضات مردمی خردادماه نزدیکتر میشویم، افزایش پیدا کنند.
****************
دو نفر در ملا عام در استان خوزستان به دار آویخته شدند
۲۴ فروردین ماه ۱۳۸۹: بنا به گزارشهای بدست رسیده به سازمان حقوق بشر ایران هفته گذشته دو نفر در شهرهای بهبهان و شادگان استان خوزستان در ملاء عام به دار آویخته شدند.
روزنامه حکومتی کیهان با تائید این مطلب به نقل از روابط عمومي دادگستري استان خوزستان از اعدام دو نفر به اتهام قاچاق مواد مخدرخبر داد. به گزارش این روزنامه اين احكام در ميدان هاي غدير بهبهان و ميدان شهرداري شادگان اجرا شدند .
برخی از گزارشهای بدست رسیده از منابع غیر رسمی حاکی از آن است که اعدام ملاء عام (پنجشنبه ۱۹ فروردین) در بهبهان ناکام بوده و فرد اعدامی بعدا در زندان اعدام شده است. طبق این گزارشها مراسم اعدام با اعتراضات مردم همراه بوده است و ماموران انتظامی با شلیک هوائی به متفرق کردن جمعیت مبادرت ورزیده اند. همچنین گفته شده است که بر خلاف آنچه مقامات حکومتی اعلام کرده اند فرد اعدام شده در رابطه با مسائل سیاسی وامنیتی دستگیر شده بود.
سازمان حقوق بشر ایران در حال جستجو در مورد جزئیات بیشتر در مورد اعدام بهبهان و هویت فرد اعدام شده است.به گزارشهای رسیده، یک مرد دیگر روز چهارشنبه ۱۸ فروردین در شهر شادگان در ملاء عام به دار آویخته شد. هویت این فرد مشخص نیست.
در ماههای گذشته دستکم پنج نفر در استان خوزستان در ملاء عام به دار آویخته شده اند. طی هفته گذشته نیز دستکم ۱۳ نفر در ایران اعدام شده اند. محمود امیری مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران ضمن محکوم کردن موج جدید اعدامها در ایران از جامعه بین المللی خواست تا به نقض حقوق بشردر ایران توجه بیشتری دهند.
*****************
سه نفر در اصفهان اعدام شدند
۲۳ فروردین ماه ۱۳۸۹: به گزارش خبرگزاری حکومتی فارس صبح دیروز یکشنبه ۲۲ فروردین ماه سه نفر در زندان اصفهان به دار آویخته شدند. بنا به این گزارش این اتهام این سه نفر حمل و قاچاق مواد مخدر بوده است. سازمان حقوق بشر ایران تاکید میکند که اتهامات وارده توسط هیچ منبع مستقلی تائید نشده اند.
بنا به این گزارش اسامی و اتهامات این سه نفربدین شرح است:
مرتضي ۴۰ ساله به اتهام تهيه، خريد و نگهداري سه كيلو و ۱۸۸ گرم كراك محکوم به اعدام و از نظر حمل ترياك و سوخته ترياك به پرداخت ۶ ميليون ريال جزاي نقدي و ۶۰ ضربه شلاق و از بابت اعتياد به پرداخت ۵ ميليون ريال جريمه نقدي و ۱۰ ضربه شلاق
قادر ۳۲ ساله به اتهام حمل و نگهداري يك كيلو و ۳۰ گرم و ۵۰ سانتي‌گرم كراك محکوم به اعدام و مصادره اموال
غلامرضا ۳۸ ساله به اتهام مشاركت در خريد، حمل، نگهداري و جاسازي ۹ كيلو و ۹۰۰ گرم كراك در كاميون محکوم به اعدام و مصادره اموال
********************
پنج نفر در مشهد اعدام شدند

۲۱ فروردین ۱۳۸۹: بنا به گزارشهای رسیده حکم اعدام پنج نفر در زندان مشهد اجرا شد.
خبرگزاری حکومتی ایسنا با نقل این خبر نوشت: اين پنج نفر در ارتباط با قاچاق ده‌ها كيلوگرم مواد مخدر از نوع ترياك و هروئين دستگير شده بودند.
این خبرگزاری ادامه داد: اين افراد پس از دستگيري در دادسراي عمومي و انقلاب مشهد تحت تعقيب قضايي قرار گرفته و پرونده با صدور كيفرخواست به شعب دادگاه انقلاب ارسال و پس از صدور آراي قانوني توسط شعب دادگاه انقلاب مشهد و تاييد آرا توسط ديوان عالي كشور و دادستاني كل كشور صبح روز پنج‌شنبه هفته گذشته در محل زندان مركزي مشهد با رعايت تشريفات قانوني به مرحله اجرا درآمد.
نام هیچیک از افراد اعدام شده در گزارش ذکر نشده است. سازمان حقوق بشر ایران تاکید میکند که اتهامات وارده به این افراد توسط هیچ منبع مستقلی تائید نگشته است.
*******************
یک نفر در ملاء عام در اهواز به دار آویخته شد- اعدام دو نفر دیگر در ملاء عام در روزهای آینده
۲۰ اسفند ۱۳۸۸: بنا به گزارشهای رسیده یک نفر دیروز چهارشنبه در کوی رمضان اهواز در ملاء عام بدار آویخته شد. به گزارش خبرگزاری رسمی حکومت ایران ایرنا حکم اعدام این فرد بنام "س.م" به اتهام قاچاق مخدر عصر دیروز اجرا شد.
بنا به این گزارش دو نفر دیگر در روزهای شنبه و یکشنبه (۲۲ و ۲۳ اسفندماه) به اتهام محاربه و قاچاق مواد مخدر در بنا بر گزارش روابط عمومی و ارتباطات دادگستری خوزستان، همچنین روز شنبه (۲۲ اسفندماه) آینده حکم اعدام یک نفر به اتهام محاربه در محل چهار راه سلمان فارسی و روز یکشنبه (۲۳ اسفندماه) نیز حکم اعدام یک نفر دیگر به اتهام قاچاق مواد مخدر در کوی مشعلی اهواز به اجرا در می آید.
سایت حقوق بشر ایران پیشتر در مرده اجرای احکام اعدام در ملا عام در اهواز هشدار داده بود.
طبق گزارش سالانه سازمان حقوق بشر ایران در مورد مجازات اعدام، در سال ۲۰۰۹ میلادی بیش از ۴۰۰ نفر در ایران اعدام شدند.
دکتر محمود امیری مقدم سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران ضمن محکوم کردن موج جدید اعدامهای درملاءعام گفت: حکومت ایران با اعدام در ملاء عام و ایجاد جو وحشت تلاش میکند تا جلوی حرکتهای اعتراضی چهارشنبه سوری را بگیرد.
******************
دو نفر در قم اعدام شدند
۱۹ اسفند ماه ۱۳۸۸: بنا به گزارش خبرگزاری حکومتی فارس، دو نفر امروز در قم به دار آویخته شدند. طبق این گزارش این دو نفر به نامهای «حميد خ» و «زين‌العابدين ق» به اتهام قاچاق مخدر به اعدام محکوم شده بودند.
این اتهامات توسط منابع مستقل تائید نشده است.
حقوق بشر ایران

۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

هزاران زندانی گمنام و خطر اعدام

گمنام ماندن بیش از هزاران نفر از بازداشت شدگان وقایع بعد از انتخابات و عدم درج حتی یک خبر درباره این زندانیان، از سویی نگرانی افکار عمومی درباره سرنوشت آنها را به دنبال داشته و از سوی دیگر، دست مسئولان امنیتی را برای اعمال فشار بیشتر بر آنان باز گذاشته است. "روز" در این گزارش به بررسی وضعیت زندانیان گمنام می پردازد.
بیشتر زندانیان گمنام حق استفاده از مرخصی نوروزی را نیافتند و به دلیل ناآشنایی رسانه ها با آنان و عدم پی گیری رسانه ای درباره وضعیت شان به احکامی سنگین محکوم شده و قربانی انتقام گیری حکومت از گروهها و تشکل های سیاسی مخالف حکومت می شوند. تا آنجا که خود این زندانیان با انتشار نامه ای سرگشاده اعلام کردند: "در این ۹ ماه به همه جا و هر گروه و انجمنی وصل مان کردند؛ گویی اصلا در این سرزمین به دنیا نیامده بودیم. حرفمان شده پول اصحاب کهف. یک روز به گروه های مختلف مرتبط می شویم و روز بعدش از ارتباط ما با بیگانگان و جاسوسان پیچیده سخن می گویند".
این زندانیان که به گفته خود «معترضانی ساده» به نتایج اعلام شده انتخابات بوده اند، با عناوینی چون دریافت و ارسال پیامک و ایمیل و همراهی یا تماشای تجمع های معترضان به نتایج انتخابات، به محاربه و توهین و تبلیغ علیه نظام اسلامی و تجمع و تبانی و … متهم شده اند. آنها در دادگاه هایی بدون حضور وکیل مدافع و گاه در غیبت نماینده دادستان، به احکامی بیش از ۵ و شش سال محکوم شده اند.
دادگاههای چند دقیقه ای از دهه شصت تاکنون
برگزاری دادگاههای چند دقیقه ای، بدون حضور وکیل مدافع و صدور شتابزده احکام سنگین بعد از این دادگاهها، صدور وثیقه های سنگین و انتساب اتهاماتی چون محاربه و جاسوسی و... برای این زندانیان، یادآور محاکمات چند دقیقه ای دهه 60 است.
آبتین غفاری، هنرمند جوانی است که در 21 بهمن بازداشت و در 28 اسفند و در حالیکه از خانواده او خواسته شده بود برای تودیع وثیقه به دادسرای مستقر در زندان اوین مراجعه کنند، در محاکمه ای دو دقیقه ای به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.

به گفته خانواده آبتین غفاری، محاکمه بدون حضور وکیل و تنها در ظرف دو دقیقه صورت گرفته و بلافاصله حکم از سوی "قاضی مقیسه" ابلاغ شده است.
هنوز مشخص نیست چه تعداد از زندانیان گمنامی که در وقایع بعد از کودتای 22 خرداد بازداشت شده اند چنین محاکمه ای داشته اند و به دلیل نداشتن شناخت رسانه ها از این زندانیان و عدم آشنایی خانواده های آنها با رسانه ها، اطلاع رسانی صورت نگرفته است؛ آبتین غفاری نمونه ای از این بازداشت شدگان است که وابستگی به هیچ گروه سیاسی ندارد.
دکتر فریبرز بقایی، از بازماندگان اعدام های دهه شصت است که 11 سال از عمرش را در زندان گذرانده است. او با اشاره به شباهت های محاکمه های چند دقیقه ای امروز، با محاکمه های دهه شصت، به "روز" می گوید: این نوع محاکمات بیشتر درباره افراد ناشناس و گمنامی صورت می گیرد که مردم از سویی و رسانه ها از سوی دیگر، آنها را نمی شناسند.
دکتر بقایی که خود یکی از هزاران زندانی گمنامی بوده که در دهه شصت در دادگاههای چند دقیقه ای و بدون حضور وکیل مدافع مورد محاکمه قرار گرفته، می افزاید: مهم ترین کمک به این زندانیان گمنام، رسانه ای شدن وضعیت و پرونده های آنها است ؛اگر درباره هر یک از این افراد در یکی از رسانه ها مطلبی نوشته شود هم به جلوگیری از صدور احکام سنگین علیه آنها کمک می کند و هم ممکن است به آزادی آنها منجر شود.
وی با اشاره به وضعیت یک زندانی که فعالیت سیاسی نیز داشته اما گمنام مانده است می گوید: به عنوان مثال باید به "علی بیکس" اشاره کنم که نامش نیز مترادف با وضعیتی است که در آن به سر می برد؛ کسی او را نمی شناسد، درباره او نمی نویسد و فشار رسانه ای وجود ندارد و آقایان هر طور که دلشان می خواهد با او رفتار می کنند. در حالیکه باید با رسانه ای کردن مسئله به او و سایر زندانیانی که در شرایط مشابه او قرار دارند کمک کرد.
دکتر بقایی با رد این نظریه که پرداخت رسانه ها به پرونده زندانیان، باعث ایجاد حساسیت و فشار بیشتر بر زندانیان می شود، تصریح می کند: این نظریه صد در صد غلط است و تنها کمک به این افراد، نوشتن و رسانه ای کردن پرونده آنان است تا آقایان تحت نظارت افکار عمومی، نتوانند هر کاری دلشان خواست انجام دهند.
وی در تشریح دادگاه چند دقیقه ای خود می گوید: هیات دادگاه که متشکل از دادستان تهران، حاکم شرع و مسئول زندان بود در گوهر دشت کرج و همچنین تهران، این دادگاهها را بر پا و ظرف دو تا سه دقیقه حکم اعدام یا حبس زندانی ها را صادر کردند.آنها ابتدا می پرسیدند مجاهدی یا مارکسیست؟ یا بسته به نوع وابستگی زندانی به تشکل های سیاسی، از هویّت اش سوال می کردند. اگر کسی پاسخ مثبت می داد همان لحظه حکم اعدام او را می دادند. اما از کسی که پاسخ منفی می داد می پرسیدند به تشکیلات متبوع خود و سازمان سیاسی خود اعتقاد داری یا نه؟ اگر جواب مثبت بود باز حکم اعدام صادر می شد و از کسی که پاسخ منفی داده بود می پرسیدند آیا با جمهوری اسلامی همکاری میکنی یا نه؟ باز هم پاسخ منفی حکم اعدام را به دنبال داشت.
به گفته دکتر بقایی، کسانی که دوران محکومیت به حبس آنان تمام شده بود نیز اکثرا آزاد نمی شدند بلکه از این افراد سئوال می شد که آیا به جمهوری اسلامی اعتقاد دارند یا نه و پاسخ این سئوال، سرنوشت آنان را تعیین می کرد.
وی با اشاره به محاکمه چند دقیقه ای خود می افزاید: از من پرسیدند به مارکسیسم اعتقاد داری؟ من پاسخ منفی دادم؛ سپس پرسیدند مسلمان هستی؟ پاسخ مثبت دادم. بعد پرسیدند: چرا نماز نمی خوانی؟ من گفتم در جایی که کار میکنم چون همه افراد غیر مذهبی هستند برای من امکان نماز خواندن نیست؛ اما اشراقی، دادستان وقت تهران جواب داد: شما در خلا (توالت) هم اگر بودید تا صدای اذان را شنیدید باید نمازتان را بخوانید.من آن موقع زیر حکم بودم، یعنی حکم اعدام داشتم و یکی از دوستان از حزب توده که 12 سال حکم زندان داشت را با من به یک سلول بردند. هر دو نماز خواندیم چون احساس میکردیم کنترل می کنند و دوربین مدار بسته است. اما مرا دوباره خواستند و باز پرسیدند مسلمان هستی؟ پاسخ مثبت دادم و گفتند شهادتین را باید در مقابل حاکم شرع بگویی. از من خواستند دستم را روی قلبم بگذارم و شهادتین را به فارسی تکرار کنم.
دکتر بقایی در ادامه با بیان اینکه تازه به ایران بازگشته بود و فردی گمنام به شمار می رفت که کسی او را نمی شناخت، می گوید: ما افراد سرشناسی در سازمانی که خود عضو آن بودم نیز داشتیم که به دلیل سرشناس بودن شان، آنها را در این دادگاههای چند دقیقه ای محاکمه نکردند اما تعداد زیادی از جوانان گمنام را به صف کردند و ظرف چند دقیقه به جوخه های دار سپردند.چرا بسیاری از زندانیان گمنام می مانند؟
زندانیانی که گمنام مانده اند، محدود به مردم عادی نمی شوند بلکه بسیاری از فعالان سیاسی، دانشجویی و مدنی بازداشت شده در شهرستان ها و در برخی موارد تهران نیز، در وضعیت مشابهی به سر می برند.
زهرا رهنورد معتقد است که "آنها بدنه ملتند. آنها نه خاکریز اولند و نه سنگری که فتح آن موجب خوشحالی شده باشد و نه سنگری است که سیاسیون پشت آن پنهان شده باشند".
همسر میر حسین موسوی در یادداشتی که در سایت کلمه منتشر شده درباره زندانیان گمنام و بی نام و نشان نوشته است: " خواسته آنان تنها مشتی از خروارها مطالبات مردم‌ است. آزادگانی که همچون ملت ایران خود بی کس و کارند و فقط خدا و آرزوهایشان را دارند... به همین دلیل در زندان نگه داشتن آنها نمادی از زشت‌ترین ظلم‌ها و رنجی است که می‌توان بر یک ملت روا داشت. آنها مادر دارند، فرزند دارند، همسر دارند، پدر دارند و خویشانی خوب که بی‌تاب رنج‌هایشان هستند".
اما چرا این زندانیان گمنام می مانند؟ این سوالی است که "منیره برادران"، زندانی سیاسی سابق پاسخ می دهد. او می گوید: افرادی که در خیابان و در اعتراض‏ها نسبت به نتایج انتخابات و یا تظاهراتی که بعد از آن صورت گرفته دستگیر شده‏اند، ممکن است گروه مشخصی دنبال کارشان نباشد و یا خانواده‏های‏شان این امکان را که بتوانند در مورد زندانی‏ شان خبررسانی کنند یا وکیل بگیرند و یا با رسانه‏ها تماس بگیرند، نداشته باشند. این دسته در حقیقت به نوعی گمنام می‏مانند."
منیره برادران با بیان اینکه "بسیاری از دانشجویان نیز جزو این دسته از زندانیان گمنام هستند" به دویچه وله می گوید: "می‏دانیم که خیلی‏ از دانشجویان را دستگیر می‏کنند، آزاد می‏کنند و بعد از مدتی دوباره دستگیر می‏کنند. امکان گمنام ماندن زندانیانی نیز که در شهرستان‏ها دستگیر شده‏اند، بیشتر است.زندانیانی که از اقوام مختلف هستند - مانند آذربایجانی‏‌ها- هم گمنام می‏مانند و سرنوشت آنان ممکن است در برخی رسانه‏ها منعکس نشود. خود فعالان آذربایجان این گله را دارند که رسانه‏ها به زندانیان آنان کم‏تر توجه می‏کنند. حال اینکه چه دلایلی هست را نمی‏دانم و امیدوارم دلایل خاص و ویژه‏‏‏ای نداشته باشد".
این زندانی سیاسی سابق، گمنام ماندن را خطر بزرگی برای این زندانیان می داند از این جهت که دست حکومت برای صدور حکم‏های سنگین به آن‏ها بازتر می‏شود یا اینکه حتی ممکن است درخطر اعدام قرار بگیرند؛ چنانکه دیدیم اعدام‏هایی که صورت گرفت از میان زندانیان گمنام بود.
فرشته قاضی

۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

پناهندگی یک مهندس هسته ای جمهوری اسلامی به فرانسه

سایت ایتالیایی " ای ام جی " می گوید مهندس پناهنده شده از برنامه اتمی رژیم ایران مطلع است.
پایگاه اینترنتی ایتالیایی "آی ام جی پرس" روز دوشنبه 5-4-2010 با انتشار گزارشی از پناهده شدن یک مهندس هسته ای ایرانی به فرانسه خبر داد.
براساس این گزارش محمد معرفی 34 ساله اهل تهران پس از فرار به ترکیه و پذیرش بوسیله کمیساریای عالی امور پناهندگان ونیز کمیساریای عالی حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متحد از حق پناهندگی در فرانسه برخوردارشده وبه این کشورمنتقل گردید.
به نوشته این سایت ایتالیایی محمد معرفی یک مهندس اتمی است که در زمینه ساخت راکتورهای هسته ای نیز تخصص دارد.
وی در مراحل مختلفی برای دولت ایران کار کرده و در سال های اخیر به ویژه پس از انتخاب احمدی نژاد در سال 2005 به سمت ریاست جمهوری ایران مستقیما به برنامه های هسته ای ایران بویژه در بخش غنی سازی اورانیوم پیوسته بود.
آی ام جی پرس در ادامه می نویسد:" در پایان سال 2004 و در ماه های اول سال 2005 میلادی، محمد دچار تردید هایی جدی درباره عملیات سازمان انرژی هسته ای و پنهانکاری های آن شد و از آزمایش های هسته ای که تاثیر منفی بر سلامت مردم و اوضاع اقتصادی آنها دارد مطلع گردید. "
مسئولان ایرانی پس از تقاضای محمدی جهت استعفا از سازمان انرژی هسته ای و درخواست کناره گیری از دیگر فعالیت ها، به وی پیشنهاد ریاست گروه فنی را دادند اما محمد معرفی با اعلام این که با برنامه ها، سیاست ها و آزمایش هایی که دولت انجام می دهد موافق نیست پیشنهاد آنها را رد کرد .
محمد معرفی می گوید در سال 2005 میلادی یک روز صبح که به محل کار خود می رفت خودرویی در کنارش متوقف شد و دو فرد از آن پیاده شده او را به داخل خودرو هدایت کردند و بعدا مشخص شد آنها مامور وزارت اطلاعات ایران بودند.
معرفی درادامه می گوید: "مرا که ترسیده بودم به وزارت اطلاعات بردند در حالی که همسر باردارم در خانه تنها بود و واهمه داشتم که مبادا هرگز به خانه بر نگردم ...دو ماه در آنجا در یک سلول انفرادی تاریک و بدون تهویه با ابعاد یک در دو متر در بازداشت به سر بردم .آنها هر سه یا چهار روز یک بار به مدت زمان پنج دقیقه به من اجازه استحمام می دادند."
وی سپس به برخورد بازپرسان با خود می پردازد و آن را وحشتناک توصیف کرده می افزاید " آنها با قرار دادن صندلی من رو به دیوار از من بازپرسی می کردند ...وگاهی مرا کتک می زدند ."
این مهندس اتمی پناهنده افزود که پس از دو ماه حبس در زندان او را به شهر بوشهر در جنوب ایران منتقل کردند و در یک سلول سه در چهار متری در کنار هفده نفر دیگر زندانی کردند .
وی می افزاید "در بوشهر علاوه بر ماموران وزارت اطلاعات افراد دیگری نیز ضمن بازجویی، تهدید کردند در صورت عدم همکاری او را به قتل خواهند رساند."
به نوشته این وبسایت محمد معرفی یک ماه پس از آزادی وی، همسرش درنتیجه شرایط سخت روحی فرزندش را از دست داد و او نیز پس از چند ماه در پی تهدید به بازداشت دوباره مجبور به طلاق دادن همسرش شد .
معرفی در ادامه می گوید :" من تنها در مدت یک سال همسر، فرزند و شغلم را برای همیشه از دست دادم و در سال 2006 میلادی به اتهام جاسوسی علیه رژیم محاکمه شدم و به زندان اوین درتهران منتقل شدم.
آی ام جی پرس می نویسد ، پس از گذشت چند ماه، با دخالت وکیل مدافعش و به خاطر وضعیت بد جسمی و روانی،بازداشت او به حال تعلیق در آمده و در این فرصت موفق به تهیه گذرنامه شده ، از طریق زمینی به آنکارا در ترکیه رفت.
در ترکیه تماس های تلفنی تهدید آمیزی از جانب کسانی که خود را ماموران دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی معرفی کردند ، دریافت کرد . آنها به او گفتند در صورت ماندن در ترکیه او را به قتل خواهند رساند .

۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

مرجان صفری همچنان در سلول انفرادی

مرجان صفری فعال حقوق بشر در بند همچنان در سلول انفرادی اطلاعات سپاه پاسداران نگهداری می شود.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، مرجان صفری فعال حقوق بشر که در یورش سازمان یافته به فعالین حقوق بشری در 11 اسفند ماه سال گذشته بازداشت و روانه بند 2 الف سپاه پاسداران شده است با گذشت بیش از یک ماه همچنان در سلول انفرادی نگهداری می شود.
اتهام خانم صفری از سوی دادستان تهران تحت عنوان جرایم اینترنتی اعلام شده است و نامبرده تا کنون یکبار حق ملاقات با خانواده را یافته است.
اکثر فعالین حقوق بشری بازداشت شده پس از یازدهم اسفند ماه از حق دسترسی به وکیل مستقل محروم هستند و پیگیری های خانواده بازداشت شدگان تا کنون بی نتیجه بوده است.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران پیشتر نسبت به رفتاری های فرا قانونی با فعالین بازداشت شده طی اطلاعیه مطبوعاتی ابراز نگرانی کرده بود.

۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

هویت یکی دیگر از بازداشت شدگان عاشورای خونین ۸۸ مشخص شد

ابوالفضل قاسمی از عصر عاشورا ربوده شده و تا کنون وضعیت وی نامعلوم است
جرس: بنا به گزارش اخبار ارسالی به شبکه جنبش راه سبز، هویت یکی دیگر از بازداشت شدگان حوادث عاشورای ۸۸ که از دانشجویان ارشد دانشگاه علامه طباطبایی می باشد، مشخص شد.
ابوالفضل قاسمی متولد ۱۳۶۰، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد حقوق عمومی از دانشگاه علامه طباطبایی و فرزند یکی از جانبازان و اسرای جنگ هشت ساله ایران و عراق، عصر روز عاشورا (ششم دی)در حالی که از صحنه‏ درگیری ها فاصله داشته و در حال بازگشت به منزل خود بود، بازداشت شد و پس از گذشت سه ماه هنوز وضعیت پرونده‏ او مشخص نشده است.
این گزارش ارسالی خاطرنشان می سازد عدم آزادی نامبرده که هیچ گونه سابقه‏ فعالیت سیاسی در پرونده‏ خود ندارد، سبب نگرانی و تعجب خانواده‏ او شده است.
لازم به ذکر است کماکان هزاران تن از زندانیان ناشناس در بازداشتگاههای سراسر کشور در وضعیتی نامعلوم و بلاتکلیف به سر می برند و تهدیدات ماموران امنیتی و همچنین ناشناسی آنها و عدم دسترسی خانواده ها و بستگان آنها به رسانه ها، سازمانهای حقوق بشری و شبکه های اجتماعی و اطلاع رسانی، مشکلات زیادی در این زمینه ایجاد کرده است.

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

نامه تکان‌دهنده سعید ملک‌پور از بند ۳۵۰ اوین

سعید ملک‌پور، در مهرماه سال ۸۷ بازداشت شد و از آن تاریخ در زندان اوین به سر می‌برد.
وی متولد خرداد ماه ١٣٥٤، فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی از دانش‌گاه صنعتی شریف با سابقه‌ی کار کارشناسی در شرکت ایران خودرو، مرکز تحقیقات رازی‌ و یکی‌ از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. وی در سال گذشته موفق به اخذ پذیرش از دانش‌گاه ویکتوریا کانادا جهت ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شد.
ملک‌پور در مهرماه سال ۸۷ پس از ورود به ایران بازداشت شد. وی از سال ۲۰۰۵ میلادی در کشور کانادا به طراحی‌ وب‌سایت اشتغال داشت.
این زندانی سیاسی در رابطه با پرونده‌ی موسوم به «مضلین ۲» مربوط به جرایم اینترنتی بازداشت شد. در اواخر سال ۸۷ گزارشی توسط گروهی که خود را از اعضای سپاه پاسداران معرفی می‌کرد منتشر شد. متن این اطلاعیه در خصوص متهمانی بود که عضو چندین «شبکه‌ی فساد اینترنتی» معرفی شده بودند.
مشابه این برخورد در اواخر سال ۸۸ با بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر در سراسر ایران تکرار شد. این‌بار گزارش‌هایی با عنوان «نبرد سایبری سپاه پاسداران با گروه‌های فعال در پروژه بی‌ثبات‌سازی» و بازداشت اعضای «شبکه جنگ سایبری آمریکا» منتشر شد و رسانه‌های دولتی نیز در این زمینه برنامه‌هایی را پخش کردند.
نامه‌‌ی زیر، توسط سعید ملک‌پور نوشته شده است. وی بیش از ۱۷ ماه است که در زندان اوین به سر می‌برد و به خانواده وی اعلام شده است جلسه بعدی دادگاه او ۲۹ و ۳۰ فروردین‌ماه برگزار خواهد شد.
نامه سعید ملک‌پور
اینجانب سعید ملک‌پور در تاریخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورین لباس شخصی سپاه، بدون حکم بازداشت و یا نشان دادن کارت شناسایی در اطراف میدان ونک دستگیر شدم. دستگیری به صورت آدم‌ ربایی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسایی صورت گرفت. پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در یک خودروی سواری بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلی عقب) قرار گرفتم. یک مامور با جثه بسیار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پایین نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومی که به آن دفتر فنی می‌گفتند، منتقل کردند. در آنجا چندین مامور در حالی که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شدید قرار دادند و به زور مجبورم کردند یک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روی آن را پوشانیده بودند را امضا نمایم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندین روز درد می‌کرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سیلی، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو – الف اوین منتقل شدم و در یک سلول انفرادی به ابعاد ۱.۷ در ۲ متری قرار گرفتم. خروج از سلول تنها به قصد ۲ بار هواخوری و چند بار در زمان‌های مشخص شده، آن هم با چشم بند امکان‌پذیر بود و تنها در سلول اجازه داشتم چشم بند از چشم بردارم.
به مدت ۳۲۰ روز تا تاریخ ۸۸/۵/۲۸ در سلول انفرادی بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و هر گونه ارتباط با خارج از سلول به سر بردم. در سلول تنها یک مهر و یک جلد قرآن، یک بطری آب و ۳ عدد پتو به من داده شد. پس از آن به مدت ۱۲۴ روز تا تاریخ ۸۸/۹/۳۰ در بند عمومی دو – الف زندان اوین به سر بردم. در دوران انفرادی و عمومی هیچ‌گاه ملاقات هفتگی نداشتم و در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف در تمامی ملاقات‌هایی که حداکثر به اندازه انگشت‌های یک دست بود، صحبت‌ها توسط یک مامور سپاه شنود می‌شد و ملاقات‌ها با حضور مامور همراه بود. تلفن هفتگی نیز در دوران انفرادی به من داده نشد و تمامی تلفن‌ها توسط کارکنان یا بازجوها شنود مستقیم می‌شد و هر گاه راجع به مسائل پرونده با خانواده‌ام صحبتی می‌کردم تلفن را قطع می‌کردند. در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف بنا به دلایلی که ذیل عنوان می‌کنم هیچگاه امنیت جانی نداشتم و دائما احساس خطر جانی کرده و مورد تهدید بودم.
در تاریخ ۸۸/۹/۳۰ بر دیگر به سلول انفرادی این بار به بازداشتگاه ۲۴۰ اوین منتقل شدم و تا تاریخ ۸۸/۱۱/۱۹ یعنی ۴۸ روز دیگر در انفرادی بدون حق تماس و به تنهایی به سر بردم. از آن تاریخ تا کنون در بند عمومی زندان اوین، ابتدا در بند قرنطینه اندرزگاه ۷ و سپس در اندرزگاه ۳۵۰ به سر برده‌ام. تا کنون بیش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلول‌های انفرادی سپری شده و تا کنون هیچگاه اجازه ملاقات با وکیل به من داده نشده است. در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماه‌های ابتدایی توسط گروه پدافند سایبری سپاه تحت انواع شکنجه‌های روحی روانی و جسمی قرار گرفته‌ام که برخی از این شکنجه‌ها در حضور بازپرس پرونده، آقای موسوی صورت گرفته است. بخش زیادی از اقاریر من، در اثر فشار، شکنجه روحی، روانی و جسمی ، تهدید خود و خانواده ام و وعده آزادی سریع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و دیکته بازجوها انجام گرفته است.
توضیح این که اقرارها در حضور بازپرس نیز با حضور بازجوها و تهدید به وخیم‌تر شدن شدت شکنجه‌ها، جهت جلوگیری از اعلام اقرار تحت فشار به بازپرس صورت می‌گرفت. گاهی هم تهدید می‌کردند که همسرم را دستگیر می‌کنند و در حضور من شکنجه می‌کنند. در چند ماه اول دستگیری بارها در ساعات مختلف شب و روز تحت بازجویی قرار می‌گرفتم که غالبا با کتک و ضرب و شتم شدید همراه می‌شد. شکنجه‌ها گاهی در دفتر فنی که خارج از زندان است و گاهی در اتاق بازجویی بازداشتگاه دو – الف انجام می‌شد.
اکثر اوقات شکنجه‌ها به صورت گروهی انجام می‌گرفت و در حالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و سایر اعضای بدنم می‌زدند. این کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آن‌چه توسط بازجویان دیکته می‌شد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربین طبق سناریو دلخواه و نوشته شده توسط آنان می‌بود. گاهی شکنجه‌ها توام با شوک الکتریکی بود که بسیار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجویی‌ها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده می‌شد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندین بار زیر کتک بی‌هوش شدم که هر بار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش می‌آوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونریزی شده است. در سلول را کوبیدم کسی به سراغم نیامد. فردای آن روز مرا در حالیکه نیمه چپ بدنم بی‌حس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوین منتقل کردند. در درمانگاه اوین، دکتر پس از دیدن وضعیت من بر ضرورت انتقال من به بیمارستان تاکید کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بیمارستان بقیه الله انتقال یافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بیمارستان نام خود را به زبان بیاورم و دستور دادند که خود را محمد سعیدی معرفی کنم و تهدید کردند در صورت سرپیچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را می‌کشد.
یکی از نگهبانان قبل از من به دیدن پزشک کشیک بخش اورژانس رفت و با او صحبت کرد و پس از چند دقیقه به دنبال او به اتاق پزشک وارد شدم. پزشک کشیک بدون هیچ‌گونه معاینه، آزمایش و عکس رادیوگرافی تنها عنوان کرد که ناراحتی من، ناراحتی اعصاب است و این را در برگه گزارش پزشکی وارد کرد و چند قرص اعصاب تجویز کرد. حتی وقتی من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نیست و من با همان حال و گوشی که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نیمه چپ بدنم بی‌حس بود و کنترل کمی روی ماهیچه‌های دست و پای چپم داشتم. بنابراین به سختی راه می‌رفتم. علاوه بر این شکنجه‌ها یک بار هم در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فنی پس از ضرب و شتم جدید یکی از بازجوها با انبردست تهدید به کشیدن دندانم کرد که منجر به شکستن یکی از دندان‌هایم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد. البته شکنجه‌های جسمی و بدنی، در مقابل شکنجه‌های روحی و روانی ناچیز بود.
زندان‌های طویل المدت انفرادی (بیش از یک سال) بدون حق تماس تلفنی و امکان ملاقات عزیزانم، تهدیدات مکرر به دستگیری و شکنجه همسر و خانواده‌ام در صورت عدم همکاری، تهدید به قتل و دادن اخبار دروغ از جمله دستگیر کردن همسرم و این قبیل تهدیدها باعث آشفتگی روحی و بحرانی شدن سلامت روان من شده بود. در انفرادی به هیچ کتاب یا رسانه‌ای دسترسی نداشتم و برای روزها با هیچ کس هم صحبت نبودم.
سخت گیری‌ها و فشارهای روحی و روانی به من و خانواده‌ام تا حدی پیش رفت که پس از رحلت پدرم در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ و با وجود مطلع شدن مسئولین بازداشتگاه و دادسرای جرایم رایانه‌ای از فوت ایشان، مرا که هیچ تماس تلفنی با خانواده‌ام نداشتم، از این واقعه بی‌خبر نگه داشتند تا این که تقریبا ۴۰ روز پس از فوت پدرم، وقتی پس از چند ماه اجازه یک تماس ۵ دقیقه‌ای تلفنی با حضور و شنود مستقیم بازجوها به من داده شد، از فوت پدرم مطلع شدم.
وقتی یکی از بازجوها به نام مسعود گریه و زاری مرا شاهد شد وقیحانه قهقهه سر داده و شروع به تمسخر من کرد و با وجود خواهش فراوان من اجازه شرکت در مراسم چهلم پدرم نیز به من داده نشد. علاوه بر شکنجه‌های روحی و روانی، گروه بازجویی اطلاعات سپاه به طور غیرقانونی و غیرشرعی مبلغی از حساب کارت اعتباری من خرج کرده است که ادله قابل استنادی برای آن موجود است. همینطور حساب اینترنتی pay pal من نیز دست ایشان است که معلوم نیست چه بر سر آن آمده است. یکی دیگر از موارد شکنجه روحی، وادار کردن من به اجرای سناریوهای دیکته‌شده توسط بازجویان سپاه در مقابل دوربین و فیلم‌برداری اجباری از من بود. با این که تیم بازجویی به من قول داده بودند که فیلم‌ها هیچگاه از تلویزیون پخش نخواهد شد و این فیلم‌ها تنها جهت نمایش برای مسئولان نظام و با قصد گرفتن بودجه برای پروژه گرداب است، چند ماه بعد متوجه شدم که فیلم ها بدون پوشش صورت بارها در ایامی که خانواده ام داغدار پدر تازه درگذشته ام بوده اند، در تلویزیون سراسری به نمایش در آمده است. تیم بازجویی با وجود اطلاع از درگذشت پدرم و با وجود اطلاع از ناراحتی و تالم خانواده‌ام، دقیقاً در ایام برگزاری مراسم سوم تا هفتم درگذشت پدرم بارها این فیلم‌ها را پخش کرده که منجر به شدیدترین ضربات روحی به خانواده داغدارم خصوصا مادرم شد. به گونه‌ای که مادرم با دیدن تصاویر من در تلویزیون و آن اعترافات دروغین، دچار حمله قلبی گردید. برخی از مواردی که مرا مجبور به بیان آن در مقابل دوربین کرده بودند، مضحک و به دور از واقعیت بود که از نظر فنی اصلا امکان‌پذیر نمی‌باشد. برای مثال از من خواستند که در مقابل دوربین از خریداری یک نرم‌افزار از انگلستان و قرار دادن آن روی وب‌سایت خودم صحبت کنم. باید اضافه می‌کردم، در صورت بازدید اشخاص از این سایت، این نرم افزار بدون آگاهی وی، بر روی کامپیوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپیوترش، حتی زمانی که کامپیوتر خاموش است به دست من می افتد! و به این ترتیب من از طریق اینترنت از اتاق خواب افراد فیلم تهیه می‌کردم! با این که من به بازجوها گفته بودم، چنین مسئله‌ای از نظر فنی امکان‌پذیر نیست، آنها پاسخ دادند کاری به این کارها نداشته باش!
شایان ذکر است که بازجوها در حضور بازپرس پرونده به من قول دادند که در صورت اجرای سناریوهای کذایی مطابق خواست آنان در مقابل دوربین، علاوه بر تبدیل قرار بازداشت به قرار کفالت یا وثیقه و آزادی من تا زمان دادرسی، حداکثر تخفیف در کیفرخواست برایم در نظر گرفته خواهد شد و حداکثر دو سال حبس در کیفرخواست برای من در نظر گرفته می شود و همچنین با چند برابر حساب شدن ایام حبس در سلول انفرادی، می‌توانم از آزادی مشروط استفاده کرده و به زندان بازنگردم.
این وعده ها بارها و بارها با ذکر قسم و قول های متعدد به من داده شد ولی بعد از پایان فیلم برداری هیچ کدام به اجرا نرسید. با توجه به موارد فوق، اینجانب در مدت بازداشت موقف، مطابق با بندهای ۱.۲.۳.۴.۵.۶.۷.۸.۹.۱۴.۱۵.۱۶،۱۷ و ماده ۱ قانون منع شکنجه مصوب ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۱ و بند ۷ قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب سال ۱۳۸۳ مجلس شورای اسلامی، در معرض انواع شکنجه‌های روحی و روانی قرار داشته‌ام و مطابق با ماده ۴ قانون منع شکنجه، اقاریر من از درجه اعتبار ساقط است و عموم اعترافات من در اثر شکنجه و در جهت کاهش فشار وارده و حمایت از خانواده‌ام انجام گرفته است. هم اکنون ، یعنی در تاریخ ۸۸/۲۲/۱۲ بعد از گذشت بیش از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت کماکان بلاتکلیف بوده و تا کنون ملاقاتی با وکیل قانونی خود نداشته‌ام و اجازه ملاقات با ایشان به من داده نشده است. با توجه به نوع پرونده و حجم پرونده و نوع اتهامات وارده جهت نوشتن لایحه دفاعیه نیاز به استخدام کارشناس رایانه مورد وثوق قوه قضاییه و همچنین دسترسی کافی به کارشناس و وکیل قانونی خود در محیطی مجهز به امکانات فنی مناسب، مانند دسترسی به اینترنت دارم.
لذا تقاضامندم یا با تبدیل قرار من به کفالت یا وثیقه موافقت گردد و یا این امکانات در زندان برایم فراهم گردد.
سعید ملک پور

کمیته گزارشگران حقوق بشر

۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

هفت ـ هشت سين ِ رهبری و غلام

۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت سال نو

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه