۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

رتبه هاي غرورآفرين پرمدعاترين رئيس جمهور جهان

رئيس دولت نهم و دهم:« من رسماً اعلام مي كنم كه امروز ملت ايران يك ابرقدرت حقيقي و واقعي است.»

رتبه هاي جهاني ابرقدرت مذكور به شرح زير است:

رتبه هاي بالاي جدول:
رتبهٔ اول ايران در جهان در زمينه بالاترین تعداد روزنامه نگاران زندانی
رتبهٔ اول ايران در جهان در زمينه بیشترین مصرف کننده مواد مخدر
رتبهٔ اول ايران در جهان در زمينه بیشترین تن فروشهای خیابانی
رتبهٔ اول ايران در جهان در زمينه بالاترین تعداد بچه های خیابانی
رتبهٔ سوم ايران در جهان در زمينه خطرناك ترين كشور براي وبلاگ نويسان
رتبهٔ سوم ايران در جهان در زمينه بشترین تعداد خودكشي زنان در ايران
ايران رتبه اول در آمار مهاجرت نخبگان از ميان 91 كشور
-------------------------------------------
رتبه هاي ته جدول:
آزادي مطبوعات : ايران رتبه ۱۷۲ از ۱۷۵كشور
رتبه ۱۶۸ براي ايران در زمينه فساد دولتي
ايران و كسب رتبه 88 از نظر شاخص توسعه انساني
گذرنامه ايراني در قعر جدول جهاني اعتبار
ايران رتبه ۱۲۳ جهاني را در تامين سلامت مردم دارد
رتبه ايران از نظر نرخ تورم در ميان 225 كشور، 219 بوده است.
ايران بالاتر از آنگولا در «انتهاي جدول» جاذبه هاي تجاري
سهم زنان ايران در مديريت: رتبه جهاني 101 ميان 120 كشور
ايران رتبه 144 فضاي كسب و كار جهان
رتبه جهاني ايران در سرعت اينترنت: 186
ايران رتبه 172 از ميان 176كشور را براي آزادي رسانه كسب كرد
ريال ايران سومين پول بي ارزش جهان!

احمق ترین رئيس جمهور جهان
محنوس احمقی نژاد

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

امیررضا عارفی به اتهام محاربه به اعدام محکوم شد

امیررضا عارفی از متهمان عضویت در انجمن پادشاهی ایران، که دوماه قبل از انتخابات بازداشت شده بود، به اعدام محکوم شد.
محمد مصطفایی، وکیل مدافع امیررضا عارفی، در وبلاگ شخصی خود خبر از آن داده است که موکلش به عنوان محارب شناخته و به اعدام محکوم شده است.
به گفته آقای مصطفایی، این حکم روز سه شنبه ۲۷ بهمن (۱۶فوریه) درشعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به وی ابلاغ شده است.
آقای مصطفایی در این باره در وبلاگش نوشته است که این جوان ۲۱ ساله به اتهام "عضویت و همکاری و تلاش و فعالیت موثر در راستای پیشبرد اهداف" انجمن پادشاهی ایران در تاریخ ۲۶ فروردین سال جاری دستگیر شد.
یک هفته پیشتر دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرده بود که برای یکی از عوامل ناآرامی های عاشورا به اتهام "محاربه و اجتماع و تبانی علیه امنیت و تبلیغ علیه نظام" حکم اعدام صادر شده است.
دادسرای انقلاب نام این شخص را اعلام نکرده بود و معلوم نیست آیا این فرد همان امیررضا عارفی است یا فرد دیگر.
آقای مصطفایی در وبلاگ خود با اشاره به اینکه بیست روز برای اعتراض به حکم صادره مهلت دارد، ابراز امیدواری کرده است که دادگاه تجدیدنظر حکم صادره را نقض کند.
امیر رضا عارفی، یکی از صدها متهمی است که در دادگاه های گروهی تابستان گذشته در تهران محاکمه شدند.
خبرگزاری فارس براساس کیفر خواست صادر شده از سوی دادستان عمومی و انقلاب تهران در جلسه دوم این دادگاه های علنی اعلام کرد که آقای عارفی به تلاش برای انفجار در چند نقطه تهران و طراحی بمب های قوی برای منفجر کردن شعبه های اخذ رای متهم شده است.
در کیفرخواست مطرح شده امیررضا عارفی متهم شده بود که از طریق فرود فولادوند با سرویس اطلاعاتی آمریکا ارتباط داشته است و چند بمب قوی را در بیابان های اطراف تهران آزمایش کرده و فیلمی از این آزمایش ها را به آمریکا فرستاده است.
دادسرای عمومی و انقلاب تهران روز ۸ بهمن (۲۸ ژانویه) اعلام کرد که برای یازده تن از متهمان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری و معترضان روز عاشورا، حکم اعدام صادر شده و احکام اعدام دو نفر از آنها اجرا شد.
حکم اعدام آرش رحمانی پور، ۲۰ ساله و محمد علی زمانی، ۳۷ ساله در حالی اجرا شد که آنها در یک دادگاه دسته جمعی همراه با بسیاری از دستگیر شده های مربوط به رویدادهای پس از انتخابات محاکمه شدند.
قوه قضاییه ایران ابتدا اعدام آنها را در ارتباط با ناآرامی های عاشورا اعلام کرد.
اما وکلای یکی از این دو و گروه های حقوق بشر گفتند که این دو نفر پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران بازداشت شده و تحت فشار به کارهای ناکرده اعتراف کرده بودند.
در پی این اعتراض ها دادسرای تهران جزئیات اتهامات آرش رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی را اعلام کرد که در آن نشانی از اتهام شرکت در اعتراضات انتخاباتی دیده نمی شد.
عضویت در "انجمن پادشاهی ایران" از جمله اتهامات آنها بود.

دیو زنجیر باف

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

صدور احکام سنگین و غیر انسانی علیه یک مادر و فرزندش


بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران روز دوشنبه 19 بهمن ماه زندانیان سیاسی زهرا اسدپور گرجی 51 ساله وفرزندش رضا جوشن 25 ساله به شعبه 1 دادگاه انقلاب برده شدند و توسط فردی بنام عاصف حسینی رئیس این شعبه به حکم سنگین و غیر انسانی 1 سال تبعید به زندان زنجان و 4 سال تبعید به روستای قیلار زنجان محکوم شدند.
زندانی سیاسی زهرا اسدپور گرجی از ناراحتی حاد قلبی و فشار خون رنج می برد. او قبل از بازداشت تحت عمل جراحی قرار گرفته بود .
خانم زهرا اسدپور گرجی روز 16 آذر ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 8 وزارت اطلاعات در زندان گوهردشت کرج منتقل گردید او چندین هفته تحت بازجوئی و شکنجه فردی بنام محبی سربازجوی وزارت اطلاعات قرار داشت.زندانی سیاسی زهرا اسد پور گرجی و فرزندش پیش از این بدلیل دیدار خانوادگی با فرزندش در قرار گاه اشرف در عراق دستگیر و 16 ماه در زندان گوهردشت کرج بسر برد و پس از پایان محکومیت غیر انسانی خود آزاد شدند.

رضا جوشن 25 ساله فرزند خانم اسد پور گرجی 10 آذر ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 8 زندان گوهردشت معروف به بند سپاه منتقل شد و نزدیک به 2 ماه در سلولهای انفرادی بسر برد سپس او را به بند 4 زندان گوهردشت کرج منتقل کردند.

یورشها در کرج علیه دانشجویان، فعالین سیاسی و خانواده ها به فرماندهی فردی بنام محبی صورت می گیرد. او از سر بازجویان وزارت اطلاعات در بند 8 زندان گوهردشت معروف به بند سپاه است.این بند مانند بند 209 زندان اوین از سلولهای انفرادی تشکیل شده است ودر اختیار بازجویان وزارت اطلاعات است و دارای شرایط قرون وسطائی است. محبی خود بازجوئی و شکنجه زندانیان سیاسی در این بند را به عهده دارد. محبي علاوه بر شكنجه زندانيان اقدام به تهدید و اذیت وآزار خانواده هاي آنها می کند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،صدور احکام سنگین و غیر انسانی را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و مراجع بین المللی خواستار اقدامات فوری برای پایان دادن به جنایت علیه بشریت در ایران است.

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
26 بهمن 1388 برابر با 15 فوریه 2010

۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

شاهزاده رضا پهلوی:ما خواستار دمکراسی راستین در ایران هستیم

رادیو فردا:در آستانه ۲۲ بهمن ماه، سی و يکمين سالگرد انقلاب اسلامی با شما گفتگو می کنيم. در شرايطی که امروز در آن هستيم، چه تفاوتی ميان اين سالگرد و سال های پيش می بينيد؟


اولاً تفاوت عمده امروز با يک جو انقلابی، می توان گفت، در مقايسه با سی سال پيش در اينجا است که اين نيست که مردم چه چيزی را نمی خواهند بلکه علی الخصوص تفاوت عمده اينست که خيلی بيشتر می دانند که در مقابلش چه می خواهند. چيزی که سی سال پيش کاملاً تشريح نشده بود ومتاسفانه عواقب آن را هم ديديم. به هر حال فکر می کنم کشور ما امروز آبستن يک سلسله حوادث بسيار مهم است.

به اين مفهوم که اين جريان در چه جهتی خواهد رفت و خواسته ديرينه هم ميهنان مان آيا به دست خواهد آمد در نتيجه اين تلاش ها و مبارزات؟ به اعتقاد من مسئله خيلی عميق تر و فراتر از اين نظام می رود. ما در جستجوی آينده ای هستيم که در آن حاکميت مردم، آزادی، برابری، حکومت قانون، عدالت و تمام مواردی که در اعلاميه حقوق بشر هست که به چنين نظامی دست پيدا کنيم که واقعاً يک دموکراسی راستين در کشورمان داشته باشيم، که قطعاً اين نظام پاسخگوی درخواست ها و انتظارات نيست.

پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران و اعتراض هايی که به نتايج اين انتخابات شد، جنبشی در ايران شکل گرفت به نام جنبش سبز. شما خودتان را در اين جنبش سبز می بينيد؟

صد در صد. ولی برداشت من از سبز در قالب يک خواسته اساسی جامعه است برای حقوقش، برای حاکميتش، برای آزاديش. جوانان ما که اينقدر شجاعانه دارند در خيابان های ايران کشته می شوند و گلوله می خورند از نيروهای ضربتی، مطمئناً به خاطر يک اصول عميق تر مبارزه می کنند تا فقط نتيجه يک انتخابات. به نظر من خواسته اصلی اکثريت اين جريان رسيدن به يک وضعيتی است ک به اعتقاد من فراتر از اين نظام خواهد رفت.

اگر به آينده نگاه کنيم، کسانی که هم اکنون در ايران دستور سرکوب صادر می کنند يا نيروهايی که در سرکوب معترضان شرکت دارند، در آينده، اگر آينده ای برای اين جنبش وجود داشته باشد، اين افراد کجا قرار می گيرند؟

يک حقيقتی را بايد برای شما بيان کنم که اميدوارم هم ميهنانم به اين مهم خوب دقت کنند به خصوص نمايندگان گروه های مختلف انتظامی کشور، منجمله ارتش، سپاه پاسداران و حتی نيروهای بسيج. انتقال اين حکومت به يک حکومت ديگر در قالب يک جريان غيرخصومت آميز، فقط می تواند با شرکت خود اين نيروهای انتظامی انجام شود. راه دوری نرويم.

همان سی سال پيش هم انتقال قدرت از حکومت سابق به حکومت همين نظام، در جايی که ارتش ايران دخالتی نکرد، بنابراين انتقال قدرت از حکومت قبلی به بعدی با خونريزی خيلی کمی شکل گرفت (اگر بگويم تقريباً نامحسوس در مقايسه با خيلی حرکات انقلابی که با مقدار زيادی زد و خورد و کشته شدن افراد در کشورهای مختلف ديديم).

امروز من می گويم اولاً که آينده صد در صد برای کسانی که در اين نظام گير کرده اند و ديگر اعتقاد ندارند و خيلی هايشان هستند امروز، چه در بدنه سپاه و چه در بقيه جريان ها که ديگر اعتقادی به اين نظام ندارند که زمانی فکر می کردند در جهت منافع مردم خواهد بود، امروز می توانند به جرگه مردم بپيوندند و نبايد فکر کنند که با از بين رفتن اين حکومت، آينده آنها نيز در خطر است. برعکس جای خودشان را در اجتماع و آينده کشور حتماً خواهند يافت و نقش بسيار بارزی در اين انتقال قدرت خواهند داشت و بايستی به اين مسئله اعتقاد داشته باشند.

اما اين کافی نيست که من نوعی اين اعتقاد را داشته باشم. اين آمادگی را بايستی کل جامعه نشان دهد. همين هفته ها و ماه های گذشته وقتی ديديم در بعضی مواقع هم ميهنانی که مورد سرکوب قرار گرفته بودند، وقتی با بعضی از اين نيروهای انتظامی روبرو بودند، خشونت نشان ندادند و حتی بسياری از اين عوامل بسيج يا ديگران را رها می کردند و به شکل انتقام جويانه خشونت نشان نمی دادند.

به جز آن اقليت ذينفع در باقی ماندن اين حکومت، آن مافيای حکومتی که مملکت ما را سی سال است دارد می چاپد و کوچکترين اهميتی به مردم ايران و خوشبختی مردم ايران ندارند و اصلاً به ايران کار ندارند، بدانند آن اقليت محدود فقط در راس نشسته و به اميد اين نشسته اند که يک نيروی ضربتی اينها را در قدرت نگاه دارد. در صورتی که جای اينها در بدنه جامعه است، در آغوش جامعه است و ما می توانيم به اين آينده برسيم.

نمایش قدرت مردم در برابر توان نظامی - امنیتی رژیم ولایت فقیه

روز گذشته 22 بهمن سالروز قیام شکوهمند مردم علیه استبداد شاهنشاهی که توسط دزدان و یغماگران به سرقت رفت بود. رژیم سرکوبگری که از بطن قیام توده ها برخواست و با حیله و نیرنگ سوار بر امواج خروشان آن رهبری قیام را تصاحب کرد، پس از 31 سال با کارنامه ننگینی مملو از قتل و کشتار و سرکوب، آزادی ستیزی و خفه کردن هرگونه صدای اعتراضی مجبور شد تا در پناه اسلحه سرد و گرم سالروز آن روز تاریخی را برگزار کند.

برخلاف سالهای گذشته، رژیم دزدان و دغلکاران نه تنها نتوانست یکه تازی خود را به چشم جهانیان بکشد بلکه، با به میدان آوردن تمام استعداد نظامی و امنیتی خود، حکومت نظامی اعلام نشده ای را در سرتاسر کشور بر قرار کرد. با گله های بسیجی و پاسدار، خودروهای زرهی و جنگی، نظامیان مسلح به انواع اسلحه های سرکوبی و در نهایت به رخ کشیدن نیروی سرکوبگر خود، رژیم سعی کرد تا در مقابل مردم به جان آمده از ظلم و ستم رژیم پلید ولایت فقیه به صف آرایی بپردازد. اما تمام نمایشهای مضحک دغلکاران و تصاحب کنندگان قیام شکوهمند مردم به پشیزی نیرزید و جوانان دلیر به پا خواسته هر کجا که فرصت به دست آوردند، صدای خود را بلند کردند و با درگیری با نیروهای سرکوبگر و سر دادن شعار، حضور قدرتمند خود را به نمایش گذاشتند.

در طول خیابانهایی که مسیر تظاهرات این روز بود، بر خلاف گذشته از پلاکاردها و عکسهای رنگی و بزرگ رهبران رژیم خبری نبود. کمتر کسی پلاکارهای حکومتی حمل می کرد و یا به تکرار شعارهای فریاد زده از بلندگوهای حکومتی می پرداخت. بدون پلاکارد و شعارهای نمایشی حکومت، بودن مردم حاضر در تظاهرات نشان داد که آنان به دسته تبهکاران حاکم تعلق ندارند بلکه، به خواسته خود و برای به چشم کشیدن توان دخالتگر خویش در میدان حضور دارند.

درگیریهای جانانه جوانان جنبش با نیروهای سرکوبگر از یک طرف و حمله و هجوم گله های اوباش حکومتی به مردم معترض در جای جای تظاهرات نشان از نمایش قدرت آشکار جنبش مردم با حکومت داشت.

هرچند سرکوبگران و یغماگران ثروت ملی مردم با زور اسلحه های مدرن و مزدورهای اجیر شده و تعلیم یافته سعی کردند تا مردم حاضر در خیابانها را به سکوت بکشانند اما اخبار انتشار یافته و فیلمهای مخابره شده از این روز گواه به سُخره گرفتن سرکوبگران و اوباش مزدبگیر حکومت توسط مردم است.

رویارویی مردم با رژیم ظالم و ستمگر ولی فقیه تنها به همین روز ختم نخواهد شد. این روز گواه این مدعاست که مردم از رژیم ولایت فقیه و دزدان و دغلکاران حاکم که به چیزی جز قدرت خود نمی اندیشند منزجرند و برای برهم زدن بساط آخوندهای تاریک اندیش آدمکش و آزادی ستیز عزم خود را جزم کرده اند. این رویارویی ادامه دارد و مردم تا رسیدن به خواسته انسانی خود که همان آزادی و دموکراسی در کشوری بدون ولایت فقیه است از پای نخواهند نشست.

جعفر پویه

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

بازداشت دو فعال دانشجویی

دو تن از فعال دانشجویی روز دوشنبه از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.

به گزارش هرانا ، نادر احسنی به همراه خواهرش الهام احسنی از فعالین دانشجویی چپ ، در ساعت 22:30 روز دوشنبه مورخ 19 بهمن توسط ماموران وزارت اطلاعات در محل سکونت خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.
لازم به ذکر است نادر احسنی اخیرا از سوی قاضی مقیسه ای به یکسال حبس تعزیری محکوم شده بود، بازداشت فعالین سیاسی و مدنی در آستانه سالگرد انقلاب مردم ایران روند صعودی خود را همچنان طی میکند.

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

خودکشی یک جوان زندانی در اثر فشارها و تهدیدات زندانبانان

یک جوان زندانی در اثر فشارها و تهدیدات زندانبانان اقدام به خودکشی نمود

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،یکی از جوانان زندانی سالن جوانان زندان گوهردشت بر اثر فشارها و رفتارهای غیر انسانی در زندان اقدام به خودکشی نمود و جان سپرد.

زندانی حمید رضا اسدی 5 روز بود که به سالن 12 معروف به سالن جوانان در بند 4 زندان گوهردشت منتقل شده بود. او در طی این مدت چند بار به محمود مغنیان و علی محمدی رئیس بند و معاون زندان مراجعه کرد و خواستار رسیدگی به وضعیت خودش شد. ولی با تهدیدات و برخوردهای غیر انسانی آنها مواجه شد.

محمود مغنیان رئیس بند 4 زندان گوهردشت کرج و از مجریان حملات خونین علیه زندانیان سیاسی این زندانی را تهدید کرد که اگر باز هم مراجعه و پیگیری کند او را به بند 5 خواهد فرستاد و در کنار زندانیام معتاد و شرور قرار خواهد داد. توهین ها و کلماتی که مغنیان علیه این زندانی بکار می برد غیر قابل نوشتن است.

این جوان زندانی وقتی که در معرض بن بست فشارها و تهدیدات قرار گرفت اقدام به خودکشی نمود هنگامی که همبندیان او متوجه خودکشی وی شدند و این مسئله را به رئیس بند اطلاع دادند چند ساعت بعد اقدام به انتقال وی به بهداری نمودند که به دلیل عدم رسیدگی به موقع جان سپرد.
اکثر زندانیانی که در سالن 12 معروف به سالن جوانان زندانی هستند سنین آنها بین 16 تا 22 سال می باشند. آنها در روزهای اخیر بارها مورد یورش وحشیانه گارد زندان قرار گرفتند و در حدود 25 نفر از آنها در اثر ضربات باتون زخمی شده و به بهداری زندان منتقل شدند. مغنیان تلویزیونی را که جوانان از فروشگاه زندان خریده بودند را از آنها گرفت و ضبط نمود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، تحت فشارهای طاقت فرسا و غیر انسانی قرار دادن زندانیان جوان که منجر به خودکشی آنها می شود را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار رسیدگی به جنایت علیه بشریت در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

18 بهمن 1388 برابر با 07 فوریه 2010

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

محکمه ی شریعت کشتارگاه انسان است

بخشی از مردم آرزوها و ایدآل هایی دارند که راه رسیدن به آن آرمان ها را نمی دانند. شاید بیشتر آنها نمی خواهند آن راه را جستجو یا دستکم در پیرامون یافتن آن راه اندیشه کنند. زیرا آنها به آن چه که دارند بیشتر دل بسته-اند و از دگرگون شدن آن ناچیزهایی، که در زندگی-ی آنها هستند، می ترسند. برخی از این گونه کسان، تنها گفته-های دیگران را بازگو می کنند، خودشان ساختار و پی آیند این آرزوها و ایدآل ها را نمی شناسند.


شماری از روشنفکران ایرانی که خیلی هم خود را، در برابر حکومت اسلامی، گستاخ یا سرکش نشان می دهند به همین خمیر مایه-ی زهرآگین آلوده شده-اند. این کسان یا کوتاه اندیش یا دستکم خودفریب هستند.

هیاهوی برخی از آنها به ناآرامی-ی مرغ هایی ماند که یکباره شغالی را در آن نزدیکی گمان ببرند و برای دور ساختن آن شغال فریادرسی را فرا بخوانند.

درست است، من هم از کشتار جوانان دگراندیش، به امر شریعت اسلام، بسیار اندوگین هستم. ولی بیزاری-ی من از شریعت اسلام است، که در احکام آن شریعت: دگراندیشان را گردن می زنند تا فریاد آنها خاموش بشود. محکمه-ی این شریعت و قاضی-ی شرع، تنها ابزاری هستند که با آنها، حقانیت دروغین اسلام را، بر مردم حاکم می سازند.
گفتار من، از کردار این گونه روشنفکران، به خشونت می گراید. زیرا آنها بیزاری خود را تنها از جلادان، یعنی از ابزارهای کشتار، نشان می دهند و از پروردگاران جلادها، که در ایمان آنها پنهان شده-اند، سخن نمی گویند. آنها از آشگار شدن سرشت انسان ستیزی و کاوش در یافتن ریشه-های ستم پرهیز می کنند، افزون بر این، آنها آگاهانه، پسماندگی-ها و زشتی-های شریعت را با دروغ می پوشانند.
این گونه دروغوندی، آزاد بودن در داشتن عقیده نیست، بیشتر آزاد بودن در سرکوب کردن راستی و سوختن خرد انسان است.
بی پروایی در گفتار من از، بی شرمی نیست، از دردهای کهنه-ایست که، بیش از هزارسال، گلوی ایرانیان را فشرده و چشم و گوش مردمان را، از دیدن و شنیدن راستی، برگردانده است.
ویژگی های این کسان، که در کردار و رفتارشان پدیدار می شوند، گمراه کننده-ی جنبش آزادیخواهی در ایران است.
آنها زشتی را در ماهیت"حکومت ولایت فقیه، می پوشانند و اشاره به کاستی-های یک فقیه می کنند. آنها انسان ستیزی را در احکام شریعت پنهان می دارند و اشاره به کردار حکمرانان می کنند. آنها قانون اساسی-ی حکومت و قضاوت شرع را به داوری می پذیرند. ولی، گه گاهی، از اجرای آن قوانین و قضاوت قاضی ایراد می گیرند. آنها مرگ را سزاوار دگراندیشی می دانند، ولی اتهام دگراندیش بودن متهم را رد می کنند.
مگر شهروندان کرُد، که پی در پی جانشان گرفته می شود، اتهامی به جز دگراندیشی داشته-اند؟

مگر کسانی، که در برابر چشم مردمان گلوله باران شده-اند، گناهکار بوده-اند؟

مگر گناه کسانی، که در زندانهای اسلامی جان می سپارند، گستاخی در برابر شریعت اسلام نبوده است؟

مگر در ایران، دلاوری می تواند اندیشه-ای را، برون از احکام اسلامی، بازگو کند و آسوده به زندگی بپردازد؟

مگر شریعت اسلام، برای کشتن دگراندیشان، به دادگاه و دادستان نیاز دارد؟ که برخی ندانسته از کژی و کاستی-ی در دادگاه و داوری سخن می رانند.
اگر کسی نمی تواند ریشه-ی این انسان ستیزی را، که در شریعت اسلام گذارده شده است، شناسایی کند؛ او از کشتار انسانها بیزار نیست بلکه او تنها آخوندهایی را می بیند که آنها ابزار الله یا "ید الله" هستند، او نمی تواند به ژرفی بنگرد و بازوی دراز الله را بر گلوی مردمان ببیند، او نمی خواهد زیربنای این جانسانیهای فرو کش کند، پس چنین کسی تاریک اندیش است نه روشن فکر.
سخن بی پروای من از جانستانی های تازه-ای حکومت اسلامی است، که البته " تازه بودنش" درست نیست، زیرا در همه-ی دوران اسلام، مانند این حکومت، به کشتار دگراندیشان دست درازی شده و هیچ گاه تیغ ذوالفقار این مسلمانان از خون ریزی باز نمانده است.
شاید در دیدگاه خوشباوران، هرکس آزاد است به هر چه که در گوشش فرو کرده-اند ایمان داشته باشد، هر کس آزاد است که در تاریکخانه-ی ایمانش از امام زمان کمک بگیرد، هر کس آزاد است که با ناجوانمردی سود خود از راه خردسوزی برداشت کند، هرکس آزاد است که برای نجات اسلام عزیزش ایران و ایرانی را به بیگانگان واگذار کند. ولی در این پندار هم، او باید به پذیرد که همه کس خودفروخته، نادان پرور، بی بُن، بی مهر و انسان ستیز نیستند که بتوانند آشگارا بر بنیاد ستمکاری در جهان، که شریعت اسلام پست ترین آنهاست، سرپوش بگذارند.
روشنفکران اسلامزده که برخی از آنها اسلامفروش هم هستند، در تاریکخانه-ی ایمان، از آن مرغ های نامبرده هم کوته بین ترند. آنها نه تنها خودشان از نقد پسماندگی ها و انسان ستیزی های اسلام پرهیز دارند بلکه با همه-ی توان خود از آشگار شدن بررسی های دیگران هم پیشگیری می کنند.
آنها نقد عقیده-های پوسیده و خردسوز را توهین به فریب خوردگان مسلمان جلوه می دهند تا خود و بافته-های دروغ خود را در پشت پرده-هایی مانند "حقوق بشر"، که یک بند آن را هم نمی پذیرند، پنهان کنند.
این آدمها با حکومت اسلامی همخواب و همیار هستند. آنان که ولایت فقیه را، با دروغ، به خورد ایرانیان داده-اند، امروز، از راه نیرنگ و کژی، بندگی-ی خود را به ولایت فقیه پنهان می دارند، برای نجات اسلام خامنه-ای را سرزنش می کنند و از شرعی نبودن این ولایت "مطلقه-ی فقیه" سخن می گویند. آنها از نادانی پسوند "مطلقه" را به این پدیده زشت نمی چسپانند بلکه آگاهان برآنند که همه-ی زشتی های ولایت فقیه را در پسوند "مطلقه" وانمود کنند تا بتوانند ولایت فقیه-ی دیگر را دوبار بدون این پسوند به مردم فرو کنند.
مگر این اسلامفروشان از الله، که غاضب، مکار و مالک جهنم است، پشتیبانی نمی کنند.
مگر آنها احکام اسلامی را، که پایه-های حکومت بی داد بر آنها نهاده شده-اند، فراموش کرده-اند؟

مگر هیچگاه در اسلام داد وجود داشته است؟ که اسلامفروشان ناگهان از بی داد، در حکومت اسلامی، سخن می رانند.
مگر نباید کافران، بر اساس اوامر الله و فرمایشات محمد، کشتار بشوند؟
مگر مرتدها، کسانی که خفت و ننگ اسلامی نپذیرند، کسانی به مشروعیت رهبر جلادان شک کند و هر کس که آزادانه ورای نادانی و طامات اسلامی اندیشه-ای داشته باشد، کافر شمرده نمی شود و کشتن او شرعی نیست؟
مگر این کسان تا کنون خواب بوده-اند که یکباره، از خروش جان کندن آزادیخوان، دل آزرده شده-اند.

کسانی که به ریشه-ی این کشتارها، که احکام اسلامی هستند، برخورد نمی کند و تنها خامنه-ای را به نقد می کشد یا نیروهای حکومت اسلامی را سزاوار سرزنش می دانند؛ این کسان خودشان با دروغ خو گرفته-اند، خودشان هم به کردار مردمفریب وهمیار جهادپروران هستند. یعنی آنها خواهان این هستند که دگراندیشان، تنها به دست و قضاوت جلادانی دیگر، کشتار بشوند
اسلامفروشان از ستمی که بر مردم ایران وارد می آیند هیچ آزرده نمی شوند، افزون براین می خواهند تیغ این ستمکاری، با پشتیبانی-ی نادان پرورانی دیگر، در دست خود آنها باشد. هیچ یک از این اسلامفروشان راستین تا کنون، حتا به سخن، از زشت بودن یکی از احکام اسلامی یاد نکرده است. آنها زشتی-ی کردار اسلامی را نکوهش نمی کنند بلکه زشت کاریهای، 1400 ساله-ی، اسلام را برآیند کژ فهمی-های، محمد از اوامر الله، وانمود می کنند.

نمونه: با این همه سنگسار، که به حکم شریعت انجام شده است، آنها به دروغ می گویند سنگسار در اسلام نیست. هیچگاه نگفته-اند سنگسار کردن کرداری زشت و انسان ستیز است. آنها نمی گویند جهاد حکمی است برای کشتار و غارت دیگران بلکه می گویند: اکنون، در این زمان، جهاد جایز نیست. یعنی این کسان ماهیت زشتی را، که در این احکام است، نکوهش نمی کنند بلکه آنها می خواهند سوی بیزاری-ی مردم را از اسلام برگردانند.
مردمان ایران در آزادی می توانند، بر پایه-ی خرد همگان، کشور خود را سامان دهند. گوسپندان و گوسپند پروران به ولایت از سوی گرگی خونخوار نیاز دارند نه ایرانیان. نمایندگان ایران کسانی نیستند که آنها گوسپندوار برخاک پای امامان آدم کش بوسه می زنند.
نشان فرهنگ ایران حافظ است که می گوید:
بده ساقی آن آب اندیشه سوز >><< که گر شیر نوشد شود بیشه سوز

بده تا روم بر فلک شیر گیر >><< به هم بر زنم دام این گرگ پیر
سخت ترین بی داد، دروغهایی هستند که پیوسته از دهان اسلام فروشان بر مردم اسلامزده فرود می آیند.
حکومت اسلامی، در ایران، بر پایه-های فقه و احکام شریعت اسلام استوار است. شریعت اسلام هم با سخنان دروغ و فریبنده-ی اسلامفروشان به مردم بدبخت و از خودبیگانه فرو می رود. این است که اکنون اسلامفروشان، از سوی کشورهای فرمانروا، پشتیبانی و به جلو رانده می شوند. پُر زور ترین نیرویی، که می تواند از بروز هر آذرخشی در اندیشه-ی مردم پیشگیری کند، اسلامفروشان هستند. (این شیوه، 1400سال، آزمون شده است).
مردمی که بیش از هزار سال در تاریکخانه-ی اسلام به نادانی پرورده شده-اند، آنها به آسانی دروغهای اسلامفروشان را باور می کنند و در بندهای ایمان گرفتار می مانند.
کشورهای بیگانه که سدها سال از نادانی-ی جهادگران سود برده و بر پیشوایان مسلمانان فرمانروایی داشته-اند، برآنند: ماری را که در خود پرورده-اند و اکنون اَژدها شده است، با کمک اسلام سازان مهار کنند تا به خود این کشورها گزندی نرسد.
تاریخ اسلام گستران بر دریای خون نوشته شده است. هنوز از سرنیزه های غزنویان و سلجوقیان خون می چکد، هنوز از بارگاه صفویان بوی خون بلند است، هنوز خون دستهای قاچاریان نخشکیده است که اسلامفروشان بتوانند، با خون آزایخواهان، پنجه های خونین مجاهدین اسلام را بشویند.

کشورهای اسلام دوست، مانند همیشه، نیاز به کارکشته-هایی دارند که از اسلام شهید پرور، برای کشورهای اروپا اسلام زاهدپرور بسازند. همه-ی کوشش کشورهایی، که اکنون اندکی از زهر اسلام مزه می کنند، در این است که جهادگران خشم خود را بر مردم کشورهای نامسلمان وارد نکنند.

برای انگلستان زمانی غضب الله و حکم جهاد در خور ستایش است و آنها را با جنگ افزار پشتیبانی می کند که بر ضد دگراندیشان آزادیخواه باشند یا بر ضد مردمانی باشند که سود آنها با سود انگلستان همسو نیست.

( اگر کسی به تاریخ سیاسی-ی کشورهای هند، پاکستان، بنگلادژ، اندونزی، عراق، سوریه، عربستان، مصر، اردون، اسرائیل، تونس، مراکش، الجزیره، ترکیه، ایران، یا به کشورهای ساخت انگلیس مانند کویت، بحرین، دوبی و امارات عربی نگاه کند به آسانی دریافت می کند که حکومت انگلستان، پس از ترکان عثمانی، بهترین یار و گسترش دهنده-ی اسلام در جهان بوده است)
بهترین کسانی که می توانند اسلام "صلح جویی" را، که اَهرمن چهرگان از آن سخن می گویند، به جهانیان نشان دهند کسانی هستند که در دامن شریعت اسلام پرورش یافته و به اسلامزدگی آزموده شده-اند. این ویژگی ها در کسانی است که آنها، برای سود خود و فریب مردم، در برابر حکومت اسلامی ایران گستاخی نشان می دهند. این کسان از دشمنان ایرانیان پاداش و جایزه-ی"قهرمانی" دریافت می کنند.

فرمانروایان جهان از این بردگان قهرمانان ملّی می سازند تا در زمانی، که زمینه-ی دگرگونی در ایران آماده باشد، آنها را به دست و به خواسته-ی مردم فریب خورده بر مردم ایران حکمران کنند. روشن است که در آن زمان هم، این قهرمانان دشمنان خود را می کشند. سخت ترین دشمن، این خودباختگان، راستکاران و آزایخواهان هستند.

از شوربختی، در ذهن این کسان تنها و تنها یک معیار وجود دارد و آن هم اسلام است، گستاخی ی آنها با حکومت اسلامی از آن روی است که این حکومت، سیمای زشت اسلام را بر جهانیان آشگار می کند. آنها می پندارند: با شناختی که مردم از چهره-ی خشمناک الله برداشت خواهند کرد، شاید روزی، شراره-ای در اندیشه-ی آن مردم بدرخشد و از برآیند آن اندیشه، آن مردم در برابر زور حاکمیت الله به سرکشی برخیزند. این است که آنان مانند تابلوهای سیرک، به نام اپوزیتسون، به دور جهان می چرخند تا برای اسلام بزک شده-ی خود خریدار پیدا کنند.

در وجود این کسان هیچ نشانی از مهر به ایران یا حتا به انسان وجود ندارد زیرا همه-ی وجود این کسان از ایمان پُر شده است و درون آنها به بشکه-ای مانند که در آن به جز الله و اسلام چیزی یافت نمی شود. اسلامفروشان، که برای جانباختگان راه آزادی، اشک تمساح می ریزند، خواهان سرنگونی خامنه-ای هستند تا اسلام عزیز زنده بماند.

جان دگراندیشان در محکمه-ی شریعت اسلام گرفته می شود، احکام این محکمه جانستانی هستند، هر حاکمی در این محکمه جانستانی می کند، این تنها به خامنه-ای یا آخوندهای عراقی، قضات شرع، بستگی ندارد.

ولایت فقیه، محکمه-ی شریعت، ابزارهای الله برای برانداختن دگراندیشان است.

احکام شریعت در قرآن و در رساله های خمینی ها و منتظری ها نوشته شده-اند. به گفته-ی شریعتمداران: "مشروعیت رهبری مشروعیت الهی است".

(کسانی که، محکمه-ی آدمکشان را "دادگاه" حتا " بی دادگاه" می نامند، آنها ندانسته گوهرهای فرهنگ ایران را به ستم آلوده می سازند)

آیا 1400 سال آزمون های بی بر، در راه خشم زدایی از شریعت اسلام، برای روشنفکران ارزش آن را ندارد که، به برآیند این خوشباوری ها و ساده انگاری های پیشین، اندیشه کنند و از آدم ستیزی و آدم پرستی دست بردارند.
حکومت اسلامی تنها حکومتی است که مشروعیت دارد. زیرا این حکومت است، که به امر شریعت اسلام، دگراندیشان را کشتار می کند. ولی شریعت اسلام هیچ حقانیتی ندارند که بر مردم ایران حاکم باشند.

کشورهای پول پرست و سرمایدار دوستداران و پروردگاران آیت الله-ها و ولایت فقیه هستند. آنها برای برجای ماندن این انسان ستیزان سرمایه گذاری کرده و می کنند. زیرا آخوندها سازمانی را می گردانند که کار آن جدا ساختن پیوند خرد با اندیشه-ی مردمانست.
والیان اسلام در همه-ی شهرها و دهات ایران مسجد و آخوندهای نادان پرور دارند. در مسجدها ایمان به اسلام را جایگزین خرد پیروان می کنند. یعنی مردم را، با بینش زهرآلود و مهار شده، به انسان ستیزی می گمارند. از این روی آخوندهای حاکم در هر زمانی که بخواهند، به آسانی، می توانند پیروان در بند کشیده-ی خود را، به هر سویی، که نیاز پروردگارشان باشد، برانند.

در سامانی که مردم قانون گذار باشند سود مردم آن کشور بر خواسته-های بیگانگان برتری خواهد داشت. سود هر مردمی با سود بازار داران جهان همسو نیست. از این روی فرمانروایان پول پرست، نیازهای دلخواه خود را، به دست حکمرانان بی ریشه، در مردم ایجاد می کنند تا مردم، ناخواسته، کالایی را بخرند که برای سرمایداران سودآور باشد.
آخوند خودش هم عبد الله است. او، بدون پیوند با پیروان کوتاه خرد، ویروسی است نازا. شمار پیروان نیروبخش توان و کان زرجوش او هستند. او مردم و کشور را برای بهبود و گسترش اسلام می خواهد نه اسلام را برای آسایش مردم و سود کشور. سود انگلستان همیشه با سود الله همسو بوده است. این است که انگلستان انباز و پشتیبان الله است. از هر کشوری هم که انگلستان، به سخن، بیرون رانده شده، باز او، با ماسک اسلام و آیت الله به آن کشور وارد شده است.

اسلامفروشان آگاهانه یا از نادانی خدمتگزاران ارزان و خودکار انگلستان هستند. دشمنی آنها با ایران و ایرانی در سخنان آنها آشگار است. آنها ایران را برای پیشبرد اسلام می خواهند، هیچ گاه آنها از ایران و ایرانی بدون اسلام سخن نگفته-اند و پس از این هم نخواهند گفت. برای آنها آنگاه سرزمینی یا مردمی دوستداشتنی است که الله بر آنها حاکم باشد. آنها با مردمی دشمنی می ورزند که آنها بندهای ایمان خود را پاره کنند و بخواهند بر خود فرمانروا باشند. دوستی و دشمنی-ی کشور انگلستان هم درست به همین ویژگی ها پیوند دارند.

مردو آناهید





۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

درود به دوستان گرامی
با توجه به اینکه وبلاگ ایرانی آزاد در بلا گ فا بسته شد.مجبور به تهیه  آدرسی جدید در بلاگر شدم.امیدوارم که بتوانم اینجا هم  به  فعالیتم ادامه بدم.
به امید آزادی ایران